شنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۵

عاشقان دموکراسی

هیچ ملتی به اندازه آمریکایی ها سنگ دموکراسی را به سینه نمی کوبد. واژه های دموکراسی و آزادی مثل اورادی مقدس در تمام شئون زندگی آمریکایی ها رسوخ کرده است. اینها با هر چیزی که به هر نحوی قرار باشد آزادی شان را محدود کند مبارزه می کنند. رای دادن و انتخاب کردن از حقوق لاینفک آمریکائیان بشمار می آید. هیچ کس نمی تواند بدون گذر از سد رای آزاد مردم به مسولیتی دست بیابد که وی را در مقام تصمیم گیری در مورد سرنوشت مردم قرار دهد. حکومت مردم برای مردم

اما حکومت کدام مردم برای کدام مردم؟ تا معلوم نشود که انتخاب شدگان از میان کدام مردم برگزیده می شوند و به کدام مردم خدمت می کنند، ادعای دموکراسی و مردم سالاری داعیه پوچی بیش نیست. سیصد سال پیش که دموکراسی آمریکایی تاسیس شد، حکومت مردمی ایالات متحده از میان مردان سفید پوست انتخاب می شد و در خدمت مردان سفید پوست بود. بعد ها که سیاهان نیز به حق رای دست پیدا کردند، باز هم حکومت از میان مردان و برای مردان انتخاب می شد. نیمه مونث اجتماع آمریکایی هیچ حقی در تعیین سرنوشتشان نداشتند. تازه سیاهان هم تا سال ها صرفا آلت دست سیاست مداران سفیدپوست بودند و آرایشان به نفع هر که پول بیشتری می پرداخت به صندوق های رای ریخته می شد

امروز حکومت مردم برای مردم آمریکایی از میان سفید پوستان متمول انتخاب می شود و در خدمت ثروتمندترین قشر اجتماع آمریکایی قرار دارد. سیاهپوستانی که گاه با رای مردم انتخاب می شوند یا توسط سفیدپوستان منتخب مردم به کار گمارده می شوند، باید در راستای منافع ثروتمندان آمریکایی قرار داشته باشند و برای پیشبرد مقاصد این گروه تلاش کنند والا خیلی زود مقام انتخابی یا انتصابی شان را از دست می دهند. اقلیت های نژادی و تمام اقشار تهیدست اجتماع آمریکا که در انتخابات آزاد، تحت تاثیر رسانه های گروهی، به نامزد های انتخابی برگزیده سرمایه داران رای می دهند، به مثابه گوسپندانی هستند که علیه منافع خویشتن با گرگ ها توطئه می کنند

رسانه های گروهی آمریکا، بر عکس ادعای شان، منعکس کننده خواست اجتماع آمریکایی نیستند. این رسانه ها در واقع شکل دهنده خواست مردم آمریکا هستند. اذهان مردم مثل موم در دست ایشان شکل می گیرد. وقتی منافع سرمایه داری آمریکایی ایجاب می کند که یک آدم ابله و بی سواد به عنوان رییس جمهور انتخاب شود، رسانه های گروهی چنان وانمود می کنند که چون این آدم با بقیه مردم عادی فرقی ندارد، لذا بهتر می تواند خواست های ایشان را درک کند. متاسفانه مردم عادی روی دیگر این نوع تبلیغات رسانه های گروهی را درک نمی کنند که همه شان را بی سواد و ابله فرض می کند. وقتی منافع سرمایه داری آمریکا حکم می کند، برای بقای صنایع آمریکایی که در گرو دسترسی به منابع ارزان و قابل اعتماد انرژی فسیلی ست، رسانه های گروهی آمریکا حمله به یک کشور مستقل را با ادعای تلاش برای آزادی مردم آن کشور و ایجاد دموکراسی برای ایشان توجیه می کنند. مردم هم که عقل شان در صفحه تلویزیونشان است، باورشان می شود که دموکراسی در شرایطی که مردمی در یوغ اشغالگران به سر می برند قابل دستیابی ست و بعد سرشان را می خارانند که چرا این مردم از دموکراسی ارمغانی آمریکا استقبال نمی کنند

وقتی گروه های عظیمی از مردم عراق پای صندوق های رای می روند و به نامزد های فرمایشی دست نشانده اشغالگران رای می دهند یا قانون اساسی ساخته و پرداخته آمریکائیان را مورد تصویب فرار می دهند، مردم آمریکا تحت تاثیر رسانه های گروهی شان، این انتخابات و همه پرسی ها را به موفقیت تلاش های دولتشان برای ایجاد دموکراسی در عراق تعبیر می کنند، هرگز هم به این فکر نمی افتند که مردم عراق به امید اینکه هرچه زود تر نیرو های اشغالگر خاک کشورشان را ترک کنند، به پای صندوق های رای می روند. هر انتخاباتی و هر رفراندمی در عراق بهانه ای ست برای مردم که ثابت کنند به اشغالگران نیازی ندارند

عاشقان سینه چاک دموکراسی و آزادی که اینقدر به صادر کردن دموکراسی شان به کشور های دیگر علاقه مند هستند، حتی یکبار نیز از خویشتن سوال نمی کنند که چرا کشورشان به نحوی نظاممند در تمام طول قرن گذشته و در حال حاضر با هر کشوری که از طرق خانگی و در روندی آزاد به نظامی مردم سالار و حاصل از رای آزاد مردم دست می یابد عناد و کینه می ورزد و از هیچ تلاشی برای خنثی کردن چنین دموکراسی هایی فرو نمی گذارد؟ راستی چرا آمریکائیان حکومت مردم سالار محمد مصدق را سرنگون کردند؟ حکومت منتخب سالوادور آلنده در شیلی چرا به کمک سی. آی. ا. ساقط شد؟ دشمنی آمریکا با هوگو شاوز که با رای آزاد مردم ونزوئلا انتخاب شده است از کجا سرچشمه می گیرد؟ و مگر آمریکایی ها تبلیغ نمی کردند که مردم فلسطین باید در انتخاباتی آزاد و دموکراتیک حاکمانشان را انتخاب کنند؟ چه شد بعد از انتخاباتی که به گواهی بازرسان بین المللی کاملا آزاد و عاری از تقلب برگزار شد، دولت آمریکا کمک مالی اش را به حکومت منتخب فلسطین قطع کرد و در عوض تمام تلاشش را به ساقط کردن این حکومت معطوف ساخت؟

آیا دموکراسی و انتخابات آزاد وقتی خوب است که مورد تایید آمریکائی ها باشد؟ آیا خواست مردمی که به شکلی آزاد در انتخابات شرکت می کنند اهمیت ندارد؟

پنجشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۵

بهارانه

سفید و سرخ و ارغوانی ام امروز
در اطرافم شکوفه می بارد
آسمانم آبی ست
با خورشیدی که بی دریغ
گرمای مطبوعش را
نثار دشت هایم می کند
که اینک
گستره سبزشان را
بی محابای خدشه ای
تقدیم چرای گوسپندانی کرده اند
که دور ترین خاطره هاشان نیز
از بیم هجوم گرگ
آشفته نمی شود

سفید و سرخ و ارغوانی ام امروز
کبوتران سفید
در آسمان آبی ام
بی دغدغه تیر صیاد
پرواز می کنند
و هنگام که وسوسه دانه ای
بال گشاده پروازشان را
در سطح سبز دشت بر می بندد
هراس دامی نیست
که دانه چینی را
به تجربه ای هولناک مبدل سازد

سفید و سرخ و ارغوانی ام امروز
نسیمی که از سطح زلال دریاجه بر می خیزد
برگ های نو رسته ام را
به زمزمه الفاظ عشقی
وا می دارد
که بنا نیست هرگز
به شائبه سفر آلوده شود
عشقی که خانه را
به آشیانه بدل خواهد کرد
تا هر شامگاه
دستان تو که
در رایحه گل محمدی
و ریحانه های کناره جویبار
آنها را غسل می دهی
نوازشگر اندام خسته ام باشند
که سال ها
اسیر زمستان بوده است

سفید و سرخ و ارغوانی ام امروز

سه‌شنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۵

نیاز آمریکا به نفت

ایکاش می دانستیم که خواست اکثریت مردم ایران چی ست. ایکاش می توانستیم با قاطعیت بگوییم که اگر امروز در ایران انتخاباتی آزاد و عاری از فشار های گروه های محافظه کار و اصلاح طلب صورت می گرفت، اکثریت مردم به حکومتی غیر مذهبی و مردم سالار رای می دادند. هیچ کس نمی داند. چه بسا اگر چنین فرصتی به مردم داده شود، اکثریت آراء باز هم نسیب حکومتی اسلامی شود. مردم ایران مسلمان هستند. خوب یا بد، اسلام در تمام شئونات زندگی شان ریشه دارد. اینجا ایرانیانی را می شناسم که بعد از سالها زندگی در آمریکا، باز هم به زیارت مکه می روند و وظیفه اسلامی شان را به جای می آورند. کاش می توانستم بگویم که مثل بعضی ها در داخل ایران از روی چشم و هم چشمی و به نشانه اثبات موقعیت مالی شان اقدام به چنین کاری می کنند. راستش به حج رفتن از آمریکا نه فقط مایه ارتقاء موقعیت حاجی در انظار عمومی نمی شود، بلکه حتی باعث می شود که شخص مورد تمسخر دیگران نیز واقع شود. اینها کی می خواهند بالاخره دست از این مراسم بدوی و قبیله ای بردارند؟

اگر همه مثل من بودند، و به قول مادرم که حتی یک روز هم نمازش قضا نمی شود، حرحری مذهب می شدند، آنوقت تکلیف معلوم بود. ولی وقتی کسانی از سان فرانسیسکو بلند می شوند و به زیارت مکه می روند، گمانه زنی در مورد نوع حکومتی که ممکن است حاصل یک رفراندم آزاد شود، بسیار دشوار است

راستی من چندان هم حرحری مذهب نیستم. اخیرا از لج جمهوری اسلامی و عرب هایی که ریشه ایرانیت را در ایران خشکاندند، به زرتشت روی آورده ام. هرگز نفهمیدم که "گفتار نیک، کردار نیک، و پندار نیک" چه عیبی دارد که ما ملت به "قتلو فی سبیل الله" روی آورده ایم. در بادی امر، اگر به زور اسلحه اسلام را بر ما تحمیل نکرده بودند، هرگز هیچ ایرانی راستینی حاضر نمی شد دین راستی و درستی را بگذارد و به مذهب انتقام و کشتار و تروریسم روی بیاورد. هرگز شنیده اید که یک زرتشتی تروریست باشد؟ من یکی با تمام ارادتی که به امام رضا دارم، آنهم به خاطر اینکه تنها امامی بود که به عشق سلطنت از عراق بلند شد و به ایران آمد، الآن مدت هاست که دست از اسلام آبا و اجدادی ام برداشته ام، و به ریشه های پارسی ام بازگشته ام. اگر اندکی در دین زرتشت دقت کنید، ریشه بسیاری از سنت ها و خرافات اسلامی ـ و علی الخصوص طریقت شیعه ـ را به روشنی درخواهید یافت. اگر بناست به خرافه معتقد باشم، چرا به ریشه ام بازنگردم؟ خرافات ایرانی صد البته بهتر از خرافات وارداتی عربی است. چطور شد هجوم فرهنگ غربی بد است اما فرهنگ عربی را باید حلوا حلوا کنیم و روی سرمان بگذاریم؟

باری، مخلص کلام اینکه ایرانی ها دست از امام ها امامزاده هاشان برنمی دارند. حکومت آینده ایران، اگر واقعا از راه های دموکراتیک و آزاد انتخاب شده باشد، نمی تواند زیاد با جمهوری اسلامی متفاوت باشد. یک ملغمه ای خواهد بود از ائتلاف ملی ـ مذهبی ها با اصلاح طلبان طرفدار خاتمی

و اما در حال حاضر و با توجه به اینکه انتخابات آزاد و رفراندم تعیین کننده ای که بتواند نوع حکومت را معلوم کند حالا حالا ها میسر نخواهد شد، میزان حمایت مردمی از حاکمیت فعلی ایران بستگی مستقیم به فشار های خارجی و برخورد های کشور های غربی و در راس آنها آمریکا با جمهوری اسلامی دارد. بطور مشخص مسئله فعالیت های ایران در زمینه تحقیقات مربوط به انرژی هسته ای، فارغ از اینکه هدف متولیان جمهوری اسلامی استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای باشد یا به دنبال دستیابی به اسلحه اتمی باشند، به مسئله ای ملی مبدل شده است و با غرور ملی همه ایرانیان جوش خورده است. آمریکایی هایی که اصرار دارند ایران نباید به انرژی هسته ای دست پیدا کند، برای اینکه در هدفشان موفق باشند باید بتوانند مسئله فن آوری هسته ای را از غرور ملی ایرانی جدا کنند. در غیر این صورت پافشاری این ها در جلوگیری از برنامه های هسته ای ایران، بی تردید مردم را در حول محور حاکمان فعلی متحد خواهد کرد. آمریکا با سیاست فعلی اش، بر خلاف ادعا های ظاهری مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، عملا روز بروز پایه های این نظام را استوار تر خواهد کرد

خوب یا بد بودن نظام در ایران به ایرانیان مربوط است. ایرانیانی که از دخالت کشور های خارجی در ایران حمایت می کنند مثل اینکه روز و حال عراق را نمی بینند. هر ملتی باید بتواند حاکم سرنوشت خود باشد و بدون مداخله خارجی نظام حکومتی خود را انتخاب کند. آمریکایی ها دلشان به حال من و شما نسوخته است. اگر قصد حمله به ایران را داشته باشند، به رغم تمام ادعا های آزادیخواهی و اشاعه دموکراسی، هدف اصلی شان پیشبرد منافع خودشان خواهد بود

با توجه به روند نزولی استخراج نفت و روند صعودی نیاز دنیا به انرژی فسیلی، حاکمان آینده جهان کشور های خواهند بود که بر حوزه های نفتی خاور میانه مسلط باشند. مسئله نفت دیگر از حالت یک ماده خام مورد نیاز صنعت آمریکا که در هر لحظه با پول قابل خریداری باشد خارج شده و به مسئله امنیت ملی تبدیل شده است. اقتصاد آمریکا چندان متکی به فرآورده های نفتی ست که حتی پیش بینی کمبود این ماده حیاتی بازار بورس نیویورک را دچار نوسان های غیر قابل کنترل می کند. لذا این استدلال که گویا با کمک دخالت نظامی آمریکا می شود جمهوری اسلامی را ساقط کرد، خیالی خام و باطل است

یک نگاه سطحی به نحوه زندگی آمریکایی ها و مقایسه اجمالی آن با روال کار و زندگی اروپائیان به سادگی وابستگی آمرکائیان به انرژی فسیلی را روشن می کند. بر عکس کشور های اروپایی، اغلب شهر های بزرگ آمریکا فاقد وسایل نقلیه عمومی قابل اتکاء هستند. برعکس شهر های اروپایی که برغم جمعیت رو به افزایش شان بطور عمودی رشد می کنند، شهر های آمرکایی روز بروز بطور افقی گسترش پیدا می کنند و لذا وابستگی مردم به وسایل نقلیه خصوصی روز بروز بیشتر می شود. بر عکس اروپائیان که عموما از اتوموبیل های کم مصرف و کوچک استفاده می کنند، آمریکائیان به خودرو های بزرگ و پرمصرف شان می بالند. برعکس اقتصاد اروپا که همچنان با دخالت های دولت و یارانه های گوناگون به واحد های اقتصادی کوچک و خانگی اجازه فعالیت و حضور در بازار را می دهد، در آمریکا اینگونه واحد ها در مصاف با شرکت های فراملیتی تحلیل رفته اند و بزودی کاملا از میان خواهند رفت. در چنین شرایطی اقتصاد آمریکا روز بروز از حالت خودکفایی محلی خارج شده و به نقل و انتقال نیازمندی های روزمره از نقاط مختلف کشور و دنیا متکی می شود. تا زمانی که انرژی فسیلی لازم برای این نقل و انتقال ها در دسترس آمریکائیان قرار بگیرد، تداوم این اقتصاد ممکن خواهد بود. تصور زندگی آمریکائی بدون نفت ارزان کابوسی ست که فعلا آمریکائیان بنا ندارند خیال خود را با آن آزرده کنند. لذا تا پیدا شدن جایگزینی قابل اعتماد برای انرژی فسیلی، دنیا نباید از سیاست خارجی استیلا جویانه آمریکائیان در مناطق نفت خیز در تعجب باشد

اگر آمریکا فی الواقع از عدم وجود دموکراسی در ایران رنج می برد، راه برخورد سازنده و حمایت از نیرو های آزادیخواه مخالفت با برنامه هسته ای ایران نیست. درحالیکه در همسایگی ایران، پاکستان با حکومتی نظامی و غیر دموکراتیک از سلاح اتمی برخوردار است و در دیگر سوی، اسرائیل که برخلاف ادعا های طرفدارانش با دموکراسی فاصله زیادی دارد صاحب اسلحه هسته ای ست، چطور می توان از ایران ـ فارغ از نوع حکومتش ـ انتظار داشت که در راه دستیابی به سلاح هسته ای تلاش نکند؟ هر دو کشور مذکور دارای سابقه تهاجم و حمله نظامی و درگیری با همسایگانشان هستند، حال آنکه ایران هرگز سودای جنگاوری علیه هیچ کشوری را در سر نپرورانده است. امنیت ملی آمریکا تسلط بر مناطق نفتی را ایجاب می کند. در صورتی که این تسلط از راه های مسالمت آمیز حاصل نشود، آمریکا با استفاده از قهر به این تسلط دست خواهند یافت و فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی صرفا بهانه است، همچنانکه سلاح های کشتار جمعی عراق و ارتباط آن با گروه های تروریستی بهانه ای بیش نبود. خدا به خیر کند

دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۵

خاموشی در ایالت تکزاس

چند ماه بعد از حمله های تروریستی یازدهم سپتامبر، ناگهان برق شهر نیویورک قطع شد و نه تنها نیویورک، بلکه بخش های بزرگی از سراسر ساحل شرقی ایالات متحده در خاموشی مطلق فرو رفت. تصاویر خبری تلویزیون گروه های بزرگی از مردم را نشان می داد که به دلیل از کار افتادن متروی شهر نیویورک مجبور شده بودند، پیاده مسیر های طولانی میان محل کار و مناطق مسکونی شان را طی کنند. ابتدا خیلی از انگشت های اتهام به سوی متهم همیشگی، یعنی القاعده و سایر گروه های تروریستی نشانه رفت، اما بزودی معلوم شد که به دلیل قدیمی بودن و فرسودگی شبکه توزیع برق، فشار زیاد ناشی از بالا رفتن مصرف باعث از کار افتادن بخشی از شبکه شده و در نتیجه فعل و انفعالات زنجیره ای ایجاد شده، ناگهان تمام شبکه از کار افتاده است

در آن زمان، چندین برنامه خبری به تحلیل شبکه توزیع برق در آمریکا پرداختند و هشدار دادند که فرسودگی و قدیمی بودن این شبکه بزودی به تکرار این گونه حوادث در سراسر آمریکا منجر خواهد شد. راستش باور کردنش برای من یکی دشوار بود. مگر ممکن است که آدم از خاموشی های هر شبه تهران فرار کند و بیاید آمریکا و در اینجا هم گرفتار همین خاموشی ها شود؟ از شانس من بیچاره بعید نیست

یک سال بعد، ایالت کالیفرنیا، درست در گرمای تابستان دچار کمبود برق شد، بطوری که شرکت های برق مجبور به جیره بندی توزیع شدند و درست مثل تهران، هر ناحیه ای در ساعات معینی در خاموشی فرو می رفت. باور می کنید؟ برنامه خاموشی

امروز، هفدهم آوریل 2006، اجرای برنامه خاموشی در ایالت تگزاس در صدر اخبار برنامه های خبری قرار داشت. گرمای ناهنگام موجب بالا رفتن مصرف برق در تگزاس شده است و فشار وارده به شبکه توزیع، مقامات را وادار به جیره بندی برق کرده است. به اخبار که گوش می دادم، بی اختیار به یاد سیمای جمهوری اسلامی افتادم، انگاری توی آپارتمان گلستان پنجم نشسته ام

آمریکایی ها ضرب المثلی دارند که می گوید، "اگر کار می کند، لازم نیست درستش کنی!" این مثل سخت در تمام شئونات اینها رخنه کرده است و تمام تصمیم ها اقتصادی و برنامه های سیاسی این کشور بر اساس این مثل اتخاذ می شود. کارخانه های اتوموبیل سازی سال ها به ساخت یک مدل اتوموبیل ادامه می دهند بدون اینکه تغییری در آن ایجاد کنند. چرا؟ برای اینکه "اگر کار می کند، لازم نیست درستش کنی!" برنامه های اقتصادی برای مدت های طولانی بدون تغییر ادامه پیدا می کنند. چرا؟ "اگر کار می کند، لازم نیست درستش کنی!" سیاست های خارجی مملکت از بعد از جنگ جهانی دوم هیچگونه تغییری نکرده اند. چرا؟ "اگر کار می کند، لازم نیست درستش کنی

نتیجه این می شود که کارخانه های اتوموبیل سازی ژاپنی بازار جهانی اتوموبیل را از انحصار فورد و شورولت خارج می کنند. در همین شش ماه گذشته، هر یک از این دو شرکت خودرو سازی آمریکایی اعلام کرده است که برای باقی ماندن در بازار رقابت ناگزیر به تعطیل کردن برخی از کارخانه هایش و اخراج سی هزار نفر از کارگرانش شده است. ضمنا می دانید که در اینجا وقتی کسی را اخراج می کنند، دیگر وزارت کار و امور اجتماعی یی در کار نیست که کارفرما را وادار به پرداخت حقوق و مزایا کند. شصت هزار نفر ناگهان بیکار می شوند که فورد و شورولت بتوانند در بازار رقابت باقی بمانند. یکی نیست بپرسد که چطور شد که تویوتا و مزدا و نیسان که در همین آمریکا کارخانه اتوموبیل سازی بر پا کرده اند، مجبور نشده اند برای باقی ماندن در بازار اقدام به اخراج کارگرانشان کنند. جوابش واضح است. ژاپنی ها اعتقاد ندارند که "اگر کار می کند، لازم نیست درستش کنی!" اینها شبانه روز در فکر بهتر کردن فرآورده هایشان هستند. براشان مهم نیست که الآن دارد کار می کند. استدلالشان این است که "اگر کار می کند، پس حتما می تواند بهتر شود." صد البته کسانی که قائل به این استدلال هستند در بازار رقابت از سایر تولید کنندگان پیشی می گیرد

سیاست خارجی آمریکا سال هاست که بر اساس ژاندارمی دنیا و بازی کردن نقش پلیس استوار است. حتی وقتی حق با آن هاست، حرف حق شان را هم با زور می خواهند به دیگران بقبولانند. دیپلوماسی بر اساس زورگویی ناگزیر با مقاومت مواجه می شود. اما این زورگویی سال هاست متضمن منافع آمریکا بوده است. هرچقدر هم به این آمریکایی ها بگویی که شرایط امروز جهان با پنجاه سال پیش که پیروز از جنگ جهانی دوم بیرون آمده بودید متفاوت است، هضمش گویا برایشان دشوار است. چرا؟ برای اینکه تا حالا از این زورگویی سود برده اند. تا حالا این سیاست برایشان کارآمد بوده است. "اگر کار می کند، لازم نیست درستش کنی!" هرچقدر هم به شان بگویی که کمی تغییر در این سیاست خارجی یکطرفه و اندکی حسن نیت و همکاری متقابل با دیگر ملت های جهان، ریشه تروریزم را خشک خواهد کرد، به گوششان نمی رود

سیاست های اقتصادی شان هم از این اصل "اگر کار می کند، لازم نیست درستش کنی!" مستثنی نیست. یک ذره هم حاضر نیستند کوتاه بیایند. حتی الگو های موفق اقتصادی برخی از کشور های اروپایی هم این ها را وادار به تغییر خط مشی هاشان نمی کند. به جای اینکه خودشان را تغیییر بدهند، میلیون ها دلار خرج می کنند و چوب لای چرخ دیگران می گذارند، تا ثابت کنند که راه آنها اشتباه است

شبکه برق آمریکا، به اذعان تمام کارشناسان این صنعت، لااقل سی سال با تکنولوژی امروز فاصله دارد. نیاز امروز آمریکا به انرژی برق مستلزم بازسازی و نو کردن این شبکه است. اگر اقدامی در این زمینه صورت نگیرد، خاموشی های برنامه ریزی شده بخشی از زندگی روزانه مردم آمریکا خواهد شد. خاموشی های نیویورک، کالیفرنیا، و تگزاس باید موجب تغییر سیاست "اگر کار می کند، لازم نیست درستش کنی!" شود. تا وقتی این سیاست ادامه داشته باشد، باید شاهد باشیم که این بزرگ ترین اقتصاد جهان آرام آرام در سراشیبی افول قرار بگیرد. آیا آمریکایی ها ظرفیت درک این واقعیت را دارند یا همچنان لجبازانه در توهم شکست ناپذیری، تمام نشانه های شکست را نادیده خواهند گرفت؟

جمعه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۵

هزار بهار

هزار بهار آمد و رفت
اما من
نجوای شکفتن شکوفه ها را نشنیدم؛
برف ها در گرمای آفتاب فروردین
روز های بلند بهاری را طاقت نیاوردند
کجا بودم من وقتی قندیل های لبه شیروانی
قطره قطره
قامت بلندشان را نثار بهار می کردند؟
جوجه هوبره ها
کی دیوار رحم مادرانشان را پاره کردند
کی پای به دنیای بهاری گذاشتند؟
چطور شد که من ندیدمشان؟

هزار بهار آمد و رفت
و من چندان در زندان زمستان خویشتن اسیرم
که بارش شکوفه ها را ندیدم
و زمزمه رویش جوانه ها را نشنیدم
در دنیای من همچنان برف می بارد
و یخ ها قطبی من
دیگرهرگز ذوب نخواهد شد
هزار بهار بگذار بیاید

دوشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۵

تخریب سنگ مزار شاملو

یکی دو سال بعد از انقلاب، به یاد جشن هنر شیراز، در یکی از سفر هایم به سرزمین شعر و شراب، دیداری هم از تخت جمشید کردم. تعجب نکردم وقتی چهره تمام سربازان و سرداران هخامنشی را مخدوش به منقاش حکاکان مسلمان یافتم. تعجبم بیش تر از این بود که این چهره ها که از یورش هزار سال پیش مسلمانان صدر اسلام گزندی ندیده بودند چطور می باید اکنون به دست بازماندگان دست دوم ایشان تخریب شوند. اکنون گروهی از همین ابلهان به ظاهر مسلمان ـ و چه بسا واقعا مسلمان ـ سنگ مزار احمد شاملو را مخدوش کرده اند. خام خیالانی که تصور می کردند با تخریب چهره سرداران و سربازان هخامنشی تاریخ تمدن ایران باستان را از میان برخواهند داشت، اکنون گمان می کنند که با شکستن سنگ مزار سالارمرد شعر و ادب معاصر ایران، می توانند به ساحت پرشوکت وی لطمه وارد کنند. زهی خیال باطل

یکشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۵

حمله آمریکا

از قدیم الایام رسم بر این بود که اگر کشوری بنای حمله به کشور دیگری را داشت تا آخرین دقایق نیت اش را از آن کشور پنهان نگاه می داشت تا بتواند از امتیاز غافلگیری برخوردار باشد. ژاپن تا آخرین دقایق به مذاکره با آمریکا ادامه داد و در حالیکه مذاکرات صلح همچنان ادامه داشت حمله هوایی غافلگیرانه اش را به پرل هاربور آغاز کرد. آلمان وقتی به لهستان یورش برد که با نخست وزیر وقت انگستان، چمبرلین، بر سر میز مذاکره چانه می زد. و نیرو های متفق تا آخرین دقایق هجوم همه جانبه به سواحل نورماندی، روز و حتی ساعت و دقیقه حمله را از آلمان و متحدانش پنهان نگاه داشته بودند

در جریان حمله به عراق و اشغال نظامی آن، آمریکایی ها، به چند دلیل از اصل قدیمی غافلگیری استفاده نکردند. اولا برخلاف ادعا های رایج دایر بر کمبود یا ناصحیح بودن اطلاعات در مورد توان نظامی و دفاعی عراق، ایالات متحده از تمام جزئیات قابلیت های تدافعی این کشور آگاهی داشت و این ادعا ها که گویا آمریکا فریب اطلاعات گمراه کننده در مورد تسلیحات کشتار جمعی عراق را خورده است، همه بی اساس و نادرست است. دولت آقای جورج بوش از روز اول و حتی از پیش از حمله های تروریستی یازدهم سپتامبر بنای حمله به عراق را داشت. ثانیا از بعد از نخستین جنگ خاور میانه در سال 1990 تا زمان حمله دوم به عراق در سال 2003، ایالات متحده و متحدانش روزانه ده ها پرواز اکتشافی بر فراز خاک عراق انجام می دادند و لذا کوچکترین فعالیت نظامی این کشور نیز نمی توانست از دید آمریکایی ها پنهان بماند. ثالثا در پی تحریم های اقتصادی علیه عراق و کنترل فروش نفت این کشور در چارچوب برنامه نفت در مقابل غذا و داروی سازمان ملل متحد، هرگونه توان اقتصادی عراق برای ترمیم نیرو های نظامی از دست رفته اش ناممکن شده بود

در این شرایط، ایالات متحده نیازی به استفاده از اصل غافلگیری نداشت و بنابراین از روز ها پیش از وقوع حمله، به آماده کردن اذهان عمومی آمریکائیان و جهانیان برای پذیرش دلایل استفاده از نیروی نظامی پرداخت. در این راستا دولت آمریکا از دست یازی به هیچ ترفندی کوتاهی نکرد. وزیر امور خارجه آمریکا در سازمان ملل با بهره گرفتن از گزارش ها و اطلاعاتی که سازمان های اطلاعاتی آمریکا در ناصحیح بودنشان هیچ تردیدی نداشتند، تلاش کرد تا همگان را متقاعد کند که صدام حسین تهدیدی قریب الوقوع برای غرب است و عراق می تواند با امکانات تسلیحات هسته ای و شیمیایی اش ضربه های مهلکی بر پیکر ساختار سیاسی ـ اقتصادی غرب وارد سازد. در داخل آمریکا، دولت جورج بوش با استفاده از تبلیغات گسترده، سعی کرد صدام حسین را به سازمان تروریستی القاعده مربوط سازد و مردم را متقاعد سازد که گویا عراق در حمله های تروریستی یازدم سپتامبر با اسامه بن لادن شریک بوده است. از سوی دیگر دولت آقای بوش از هیچ تلاشی برای خنثی کردن کسانی که سعی داشتند با ارائه اطلاعات درست و مبتنی بر واقعیت، طرح حمله به عراق را زیر پرسش ببرند کوتاهی نکرد. در این راستا کسانی که طرح حمله را ناصحیح می دانستند از وزارت دفاع و سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا پاکسازی شدند. یکی از اقدامات کاخ سفید به منظور خنثی کردن مخالفان برملا کردن نام یک مامور مخفی سازمان مرکزی اطلاعات به نام "والری پلیم" بود. شوهر این خانم، آقای "جو ویلسون،" پس از مسافرتی به آفریقا به درخواست سی. آی. ا. برای تحقیق در صحت و سقم اطلاعاتی مبنی بر خرید اورانیوم غنی شده توسط صدام حسین، در گزارشی که در "واشنگتن پست" به چاپ رسید، به طور مستند ادعای دولت بوش را در مورد برنامه های هسته ای عراق زیر سوال برد. در پی این گزارش، فرد یا افرادی در کاخ سفید نام هسر آقای "جو ویلسون" را در اختیار رسانه های گروهی قرار دادند و ادعا کردند که سفر ویلسون به آفریقا بنا به درخواست سازمان مرکزی اطلاعات نبوده است و بلکه این آقا با استفاده از نفوذ هسرش که در سی. آی. ا. کار می کند اقدام به این مسافرت کرده است. این اقدام کاخ سفید هم اکنون در دادگستری آمریکا تحت بررسی است. تا این لحظه یکی از مشاوران بالارتبه معاون رئیس جمهور در این مورد متهم شده است و با ادامه تحقیقات هیچ بعید نیست که افراد دیگری نیز در مظان اتهام قرار بگیرند

و اما طرح حمله به ایران که این روز ها در مرکز توجه قرار گرفته است با اشغال نظامی عراق از اساس متفاوت است. هرچند که رسانه های گروهی از قریب الوقوع بودن آن گزارش می دهند و اخیرا نیز "سیمور هرش" گزارشگر هفته نامه معتبر نیویورکر نسبت به احتمال آن هشدار داده است، تا کنون کاخ سفید، ضمن مردود ندانستن گزینه حمله نظامی، همچنان به مذاکرات سیاسی و دیپلوماسی به عنوان راه حل موثر تر ادامه داده است

آنچه که مسلم است این است که دولت آقای بوش برای اعاده مقبولیت از دست رفته اش در میان مردم آمریکا به یک تحول نیاز دارد. با توجه به نزدیک بودن انتخابات کنگره آمریکا در نوامبر امسال، حزب جمهوری خواه، که هم اکنون اکثریت را در مجلسین سنا و نمایندگان در اختیار دارد، ممکن است با حاد کردن بحران جمهوری اسلامی، به تحریک اذهان عمومی آمرکائیان دست بزند و به این وسیله سعی در حفظ اکثریت فعلی اش در کنگره و اشغال مجدد کاخ سفید به وسیله جمهوریخواهان بنماید. مردم آمریکا در انتخابات های گذشته به کرات ثابت کرده اند که در شرایط اوضاع بحرانی و خصوصا در هنگامی که دولتشات در گیر جنگ با یک نیروی خارجی است، حاضر به تغییر وضعیت موجود نیستند

از طرف دیگر، با اینکه اصلاح طلبان همواره متهم اصلی طرح مذاکره مستقیم با آمریکا بوده اند، اما با توجه به میل عظیم محافظه کاران به دست یازی به هر حربه ای برای باقی ماندن در مسند قدرت، از قدیم الایام روشن بوده است که اگر بنا باشد بقای بیضه اسلام و حکومت جمهوری اسلامی در گرو مذاکره با آمریکا باشد، محافظه کاران از نوشیدن "جام زهر" ابائی نخواهند داشت. با توجه به یک دست شدن حکومت در ایران و کنار رفتن اصلاح طلبان از دایره قدرت، به نظر می رسد که مذاکره مستقیم با آمریکا چندان دور از ذهن نباشد. در این میان آمریکائیان از یک سو چماق حمله نظامی را بالای سر ایران نگاه داشته اند تا میل به مذاکره مستقیم را در محافظه کاران جمهوری اسلامی زنده نگاه دارند، و از سوی دیگر محافظه کاران محدود بودن مذاکرات را در دستور کار قرار داده اند تا افراطیون داخلی را به "چشیدن زهر" پیش از نوشیدن آن قانع سازند

آمریکا در ایران الگوی معمر قذافی و لیبی را دنبال می کند و تصور اینکه بخواهد وارد یک جنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی شود، با توجه به درگیری نظامی اش در عراق و افغانستان، در شرایط فعلی دشوار به نظر می رسد. از طرف دیگر مقامات جمهوری اسلامی نیز باید خیلی ابله باشند که تصور کنند آمریکا از اقدام به حمله های هوایی محدود به تاسیسات نظامی ایران خودداری خواهد کرد. هرگونه اقدام نظامی محدود آمریکا علیه ایران بستگی مستقیم به روند پیشرفت مذاکرات دو کشور خواهد داشت

در مقابل حمله های هوایی محدود آمریکا به تاسیسات نظامی ایران، جمهوری اسلامی احتمالا ساکت نخواهد نشست و به احتمال زیاد متوسل به حملات تروریستی به منافع آمریکا در عراق و سایر کشور های جهان خواهد شد. خدا به داد ما ایرانیان مقیم آمریکا برسد

اینجا همچنان باران می بارد. دو سه روز است که بی وقفه ادامه دارد. هوا گرفته و دلگیر است. اجاق شقایقی هم نیست که در پس تخته سنگی بر افروزیم آنرا و در گرمایش گرم شویم. خدا سهراب سپهری را بیامرزاد