من نه از سبک نوشتن آقای حسین درخشان خوشم می آید و نه با محتوای مطالبی که می نویسد موافقم. حمایت بی دریغ آقای درخشان از بخش اصلاح طلب جمهوری اسلامی ـ خاتمی و دار و دسته اش ـ به قیمت مخالفت با کسانی که از اساس با جمهوری اسلامی و انواع شکل های آمیزش مذهب و سیاست مخالفند، تا جایی پیش می رود که هر از گاه نحوه برخورد جمهوری اسلامی با آزادیخواهان در بند را نیز مجاز می پندارد. نمی دانم آقای درخشان چطور می تواند از بیت خامنه ای پول دریافت کند و در عین حال داعیه آزادیخواهی و دموکراسی داشته باشد. اینکه بگوید "می روم اروپا، پول خامنه ای را خرج می کنم و به ریشش می خندم،" چیزی از مقام جیره خواری اش کم نمی کند. آگاهی درخشان از مسائل تکنیکی مربوط به برپا کردن سایت های اینترنتی و بویژه راه اندازی وبلاگ های فارسی، وی را صاحب عنوان "پدرخوانده" وبلاگنویسی ایرانی کرده است. معهذا این احترام و اعتنائی که جمعیت وبلاگنویس ایرانی به آقای درخشان نشان داده موجب چندان غرور بی اساسی در ایشان شده است که در نوشته هایش از حواله دادن اعضای تناسلی اش به مخالفان ابائی ندارد. اما این هم مهم نیست. متاسفانه فهم و درک اجتماعی آقای درخشان هرگز متناسب با دانش فنی ایشان رشد نکرده است. اتهام های بی اساسی که آقای درخشان به مخالفانش ـ در واقع مخالفان اصلاح طلبان ـ زده است، نهایتا موجب شده است که متعاقب با شکایت یکی از همین افراد، وبلاگ ایشان به محاق تعطیل کشیده شود.
از آنجا که دستور این تعطیل بوسیله سایت میزبان وبلاگ آقای درخشان پیش از طی مراحل قانونی و اثبات ادعای شاکی در داگاه صورت گرفته است، بنظر می رسد که حق آقای درخشان برای ابراز آزادانه عقایدش مورد تجاوز واقع شده است. از این رو با وجود اینکه کلا با نقطه نظر های ایشان و شیوه نگارش اش از اساس مخالفم، به این عمل سایت میزبان ایشان معترض هستم و آنرا مغایر با اصل حق آزادی بیان و اندیشه می دانم. فکر می کنم دیگران نیز باید صدای اعتراضشان را نسبت به این اجحافی که به آقای درخشان شده است به گوش رسانه های آمریکایی برسانند. من به سهم خودم به سایت میزبان آقای درخشان ایمیل زده ام و نسبت به این اقدامشان اعتراض کرده ام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر