گفتم اینبار هم مثل دفعه های پیش، همه ی آنهایی که مردم را به سبز پوشی و اعتراض ترغیب کرده اند، آخرش با اربابان قدرت کنار می آیند و مردم را در پیاده رو ها و خیابان ها، در مصاف نابرابر با بسیجی ها و پاسدار ها و لباس شخصی های از خدا بیخبر، تنها می گذارند و رها می سازند. گفت بیدار شو! به خود بیا! این دفعه با دفعه های پیش خیلی فرق دارد.
هرچه سعی می کنم، تفاوت این دفعه را با آن بار که خاتمی جنبش دانشجویی را، بی دفاع و برهنه، به دم تیغ دژخیمان جمهوری اسلامی فرستاد، درک نمی کنم. کاش می شد در اینجا گفتگویی را شروع کنیم با هدف روشن ساختن تفاوت وضعیت امروز معترضان به نتایج انتخابات در ایران و موقعیت ده دوازده سال پیش نهضت طرفداران باز شدن فضای سیاسی کشور.
یک نگاه سرسری به سردمداران حرکت فعلی، آدم هایی مثل میرحسین موسوی، کروبی، هاشمی رفسنجانی و بقیه، بی درنگ روشن می سازد که این آقایان با نهاد ولایت فقیه و استبداد مذهبی ناشی از آن مخالفتی ندارند. تنها مسئله اینها ترکیب فعلی قدرت در جمهوری اسلامی است، نه خود جمهوری اسلامی.
نمی دانم آیا من باید بیدار شوم یا آن یار عزیزی که چندان غرق تماشای درختان دور و برش شده است که از واقعیت جنگل باز مانده است!