چهارشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۴

راه نجات

اخبار واصله از ایران حاکی از آن است که اپوزیسیون خودی که تا چندی پیش با نام اصلاح طلبی فعالیت می کرد حالا به محافظه کار علیه محافظه کار تبدیل شده است. تا حالا اگر از مردم انتظار می رفت که در مقابل محافظه کاران با اصلاح طلبان درون جمهوری اسلامی جناح بندی کنند، حالا هر که از این گروه محافظه کار بر سر کار ناراضی است، باید با گروه محافظه کار خارج از قدرت هم هدف شود. دیگر حتی داستان کله پز و سگ هم نیست. همه اش سگ است. هر طرف که بروی پاچه ات را می گیرند. مجلس محافظه کار در برابر دولت محافظه کار. بعضی ها می گویند که اینها به جان همدیگر افتاده اند. من می گویم که این نمایش دیگری ست که قرار است چند سالی دیگر سر مردم بیچاره را گرم نگاه دارد

در آمریکای جنوبی گروه های چپ گرا، سوسیالیست ها، و نوکمونیست ها با استفاده از راهکار های حزبی و از طرق پارلمانی دوباره به قدرت دست یافته اند. به نظر می رسد که دوباره نهضت های آزادی خواه به جای اینکه روی سرشان راه بروند روی پا های شان قرار گرفته اند و به جای مطرح کردن شعار های توخالی و آرامان گرایی پوچ سرمایه داری، مجددا به اهداف واقعی و عینی عدالت خواهی از راه تعدیل و توزیع عادلانه منابع نادر ثروت روی آورده اند

به نظر می رسد که در مقابل تهاجم وسیع سرمایه داری بین المللی به منابع ثروت کشور های در حال توسعه هیچ عاملی نمی تواند از اراده ملی کارگران و اقشار تهیدست جوامع این کشور ها باز دارنده تر باشد. شرکت های فرا ملیتی دیگر تنها به غارت منابع ملی کشور های در حال توسعه قانع نیستند. این شرکت ها که دیگر عنان شان در دست کشور های صنعتی نیست و مستقل از دولت های بزرگ و بلکه با تسلط بر این کشور ها عمل می کنند، اکنون هم منابع طبیعی و هم نیروی کار ارزان کشور های جهان سوم را می خواهند. و در این راه از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کنند. عراق و افغانستان گام های نخستین این نظم نوین جهانی ست. چه بسا که ایران گام بعدی شان باشد
باز باید برای جلوگیری از تداوم ارتجاع در ایران و ممانعت از بلعیده شدن کشور بوسیله سردمداران نظم نوین جهانی به نیروی کارگر و اقشار تهیدست ایران متوسل شد. باز باید از راه های عملی و بدون مستحیل شدن در ایدئولوژی و بحث های تئوریک تفرقه افکن به بسیج نیرو و اتحاد عملی تمام نیرو های کارگری پرداخت. این شاید آخرین راه باشد. در این بیست و هفت هشت سال اخیر بقیه راه ها به اندازه کافی آزموره شده اند و پیداست که همه شان به بن بست خورده اند

هیچ نظری موجود نیست: