پنجشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۵

هیاهوی بسیار

مدتها بود که سعی می کردم بفهمم این جبهه گیری ناعادلانه ای که بیش و کم در تمام دنیا علیه یهودیان متداول است از کجا آب می خورد؟ ریشه های تاریخی این بی عدالتی را البته باید در سال ها قبل از مسیحیت و در بین النهرین جستجو کرد، پانصد و سی و نه سال قبل از میلاد مسیح، کوروش کبیر، پس از ورود فاتحانه به بابل، یهودیان را که سال ها در این شهر در اسارت کلدیان بسر می بردندآزاد کرد و به اسرائیل فرستاد تا در این سرزمین حکومت خراجگزار نیمه مستقلی بنا کنند.

تورات یهودیان را به ظهور ناجی موعود وعده داده بود و لذا بعد از ظهور مسیح (واژه انگلیسی مسیح ـ کرایست ـ ریشه یونانی دارد و به معنی ناجی و نجات دهنده است) بسیاری از یهودیان به آئین جدید روی آوردند. برخی نیز با رومیان که حاکمان اورشلیم بودند متحد شدند و سرانجام عیسی مسیح را به اتهام دروغگویی و ایجاد آشوب به صلیب آویختند. بی تردید دمل چرکین تنفر از یهودیان که در زیر پوست بسیاری از مسیحیان پنهان است و به رغم قوانین حاکم بر کشور هاشان، هر از گاه، سر باز می کند و به شکل های گوناگون متظاهر می شود از همین سرچشمه تاریخی نشات می کند. اخراج یهودیان از سرزمین های مسیحی و ایضاء و آزار آنها در تمام طول تاریخ اروپا ادامه داشته است و به رایش سوم و حکومت نازی آلمان منحصر نمی شود. برخورد رایش سوم با یهودیان اوج آزار نظام مند یهودیان ساکن سرزمین های مسیحیان بود.

در اروپای قرون وسطی، کلیسا چندان عرصه را بر یهودیان تنگ کرده بود که این قوم تقریبا از تمامی سرزمین های اروپای غربی گریزان شده و به مناطق شرق اروپا، که مسیحیت در آنها هنوز قدرت بلا منازع نیافته بود، پناه بردند. بدین سان بود که در ابتدای قرن بیستم بزرگترین جمعیت های یهودی در لهستان بسر می بردند. رباخواری و بانکداری که حرفه متداول در میان یهودیان ساکن اروپا بود نیز بهانه ای دیگر به دست روحانیان مسیحی داده بود تا تنفر عمومی را نسبت به این قوم دامن بزنند. در قرن شانزدهم، فردیناند و ایزابل پادشاه و ملکه اسپانیا پس از فتح گرانادا و پیروزی بر مسلمانان تنها زمانی قانع شدند که تمامی تهدید های داخلی علیه حکومتشان را از سر راه برداشته اند که تمامی یهودیان اسپانیا را وادار به ترک این کشور یا گرویدن به مسیحیت کرده بودند.

بر خلاف تصور بسیاری که پشتیبانی غرب از اسرائیل را ناشی از وجدان ناراحت غربیان به دلیل ستم هایی که در طول تاریخ به یهودیان روا داشته اند می دانند، نظر من این است که حمایت غربیان از تشکیل کشور یهودی اسرائیل، در واقع می تواند، به نوعی دیگر، ادامه اخراج یهودیان از سرزمین های مسیحی بشمار آید.

یک نگاه به ترکیب جمعیت معتقدان مذاهب مختلف در دنیا به وضوح نشان می دهد که یهودیان، به رغم تعداد قلیل شان، از نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمی برخوردار هستند و با استفاده از این نفوذ و قدرت اقتصادی و سیاسی، سیاستمداران کشور های غربی را به اتخاذ تصمیم هایی ترغیب می کنند که در بسیاری از موارد به نفع مردم این کشور ها و حتی اکثریت یهودیان جهان نیست.

مسییحیان دو میلیارد و صد میلیون از مردم جهان را تشکیل می دهند. جمعیت مسلمانان جهان بالغ بر یک میلیارد و سیصد میلیون است. لامذهب ها ـ بله لامذهب ها ـ یک میلیارد و صد میلیون نفر هستند. و در این میان یهودیان فقط چهارده میلیون نفر از جمعیت جهان را تشکیل می دهند. از این تعداد، کم و بیش پنج میلیون در ایالات متحده، شش میلیون در اسرائیل، و الباقی در سایر کشور های جهان بسر می برند. یک نگاه به ترکیب مذهبی آخرین کنگره آمریکا ـ کنگره صد و دهم ـ به روشنی نفوذ سیاسی یهودیان در آمریکا را مشخص می سازد. برای پنج میلیون یهودی آمریکایی سیزده نماینده یهودی به کنگره آمریکا راه یافته اند در حالیکه برای نزدیک به سیزده میلیون مسلمان آمریکایی، برای نخستین بار، تنها یک نماینده مسلمان وارد کنگره شده است. آیا "هیاهوی بسیار برای هیچ" که می گویند در اینجاست که مصداق پیدا می کند.

در این دوران جهانی شدن اقتصاد، اما، دیگر یهودی، مسیحی، یا مسلمان بودن موجب قربت و نزدیکی به ارباب قدرت نمی شود. امروز یهودیان جزیره امن اقتصاد جهانی در منطقه ناامن خاور میانه هستند، فردا ممکن است یک حکومت طالبانی ملجع مطمئن این حیوان گرسنه در جایی در حاشیه چین کمونیست باشد!

هیچ نظری موجود نیست: