یک سال از دعوای سر تقلب در انقلاب می گذرد. هنوز که هنوز است دقیقا معلوم نشده است که آیا اصلا تقلبی در جریان انتخابات صورت گرفته است یا نه، و اگر فی الواقع انتخاب ریاست جمهوری به ننگ تقلب یا اتهام تقلب ملوث نمی شد، کدام یک از آقایان موسوی یا احمدی نژاد حائز اکثریت آراء می شدند؟ بعضی تحلیل ها از آن حکایت دارند که اگر هیچ گونه تقلبی در انتخابات صورت نمی گرفت، باز هم احمدی نژاد از ورطه ی رقابت پیروز بیرون می آمد. هرچند که احتمال تقلب در انتخابات ریاست جمهوری بی تردید بسیار زیاد بنظر می رسد، ولی یک نگاه سطحی به نتایج اعلام شده نشان می دهد که اگر طرفداران احمدی نژاد انتخابات را بدون دست بردن در صندوق های رای و تغییر آراء به نفع نامزد مورد نظر خود برگذار کرده بودند، احمدی نژاد بی هیچ شائبه ای به ریاست جمهوری انتخاب می شد. جناحی که خواستار پیروزی احمدی نژاد بود، در حقیقت از هول حلیم در دیگ افتاد.
پس چرا تقلب؟ آنچه همه فراموش کرده ایم و تحلیل گرانمان اصلا به آن نپرداخته اند این واقعیت است که انتخابات اصلی ریاست جمهوری نظام اسلامی پیش از آنکه مردم به پای صندوق های رای بروند انجام شده بود و نامزد هایی که از نظر نظام واجد شرایط احراز این مقام بودند از قبل مشخص شده بودند. آقایان احمدی نژاد، موسوی، کروبی، و بقیه همه از قربال شورای نگهبان گذشته و وفاداری شان را به نطام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه ثابت کرده بودند. لذا هر یک از ایشان با آراء مردم به مقام ریاست جمهوری دست می یافت، از نظر نطام هیچ فرقی نمی کرد.
اگر بر فرض محال، یکی از نامزد ها نماینده مخالفان جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه بود یا با خواست بازگشت نظام سلطنتی به میدان مبارزات انتخابی آمده بود، آنوقت می شد دلایل تقلب گسترده در انتخابات را به نحوی قابل قبول توجیه کرد. در این حالت امری بدیهی بنظر می آمد که نامزد یا نامزدان طرفدار جمهوری اسلامی از بیم افتادن قدرت دولت به دست مخالفان جمهوری اسلامی دست به تقلب در شمارش آراء زده باشند تا بقول روحانیت "بیضه ی اسلام" در مضان مخاطره نباشد. آیا هرگز هیچ یک از این تحلیلگران طرفدار اصلاحات و آرزومند ازادی کلام به این مطلب اندیشیده اند که براستی برای نظام جمهوری اسلامی احمدی نژاد یا موسوی یا کروبی یا رفسنجانی فرقی ندارند؟
پس چرا تقلب یا اتهام تقلب؟ بدیهی ست در میان دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی برای در دست گرفتن اهرم های قدرت در چارچوب مورد قبول همگی شان که همانا نظام جمهوری اسلامی ولایتی ست رقابتی سخت در جریان است. این رقابت از بدو انقلاب وجود داشته و هر از گاه به نفع این یا آن جناح فیصله یافته است. در آن زمان که خمینی در قید حیات بود، با توجه به مقبولیت عام وی در میان مهره های نظام، هرگاه این رقابت ها به مرحله ای گرهی و بحرانی می رسید، مداخله و میانداری وی موجب فیصله یافتن و حل بحران می شد. بعد از درگذشت خمینی، این رقابت ها با ائتلاف مهره های پر قدرت و به ضرر آنها که خارج از این ائتلاف ها قرار می گیرفتند حل و فصل می شد. در حال حاضر، اما، به نظر می رسد که هیچیک از این جناحبندی ها صاحب نفوذ و مشروعیت قبضه کردن تمام اهرم های قدرت نیست. نه جناح احمدی نژاد و مصباح یزدی که مشروعیت شان را در مقبولیت نزد امام زمان می دانند، نه ائتلاف رفسنجانی و واعظ طبسی که صاحب بزرگترین مراکز ثروت در ایران هستند، و نه جناح موسوی و کروبی و خاتمی که با شعار اصلاح طلبی بنا دارند قدرت و نفوذشان را بسط بدهند، هیچیک توانایی آنرا ندارند که دیگران را به پیروی از منویات و خواسته هاشان وادار کنند.
اینجاست که رای مردم اهمیت پیدا می کند. بدیهی ست در شرایطی که هیچیک از جناح ها دارای اهرم های لازم برای قبضه ی کامل قدرت نیست، احراز اکثریت آراء در انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری اسلامی ناگهان مسئله ای پر اهمیت می شود، آنقدر که تقلب در انتخابات را توجیه پذیر می کند و صد البته وارد آوردن اتهام تقلب به جناح های دیگر را نیز ضروری می سازد.
اما این تنها دلیل تقلب یا اتهام تقلب در انتخابات نبوده است. فکرش را بکنید چطور می شود یک مضحکه انتخاباتی کاملا فرمایشی و از قبل مشخص شده را یکباره به انتخاباتی موجه، مشروع، و سالم تبدیل کرد که گویا نتیجه آن می توانست منعکس کننده خواست واقعی مردم باشد؟ یک اتهام ساده ی تقلب، موجب شد که بسیاری از مردم، که شک دارم برخی شان حتی در اصل انتخابات هم شرکت کرده باشند، به نفع نامزدی که سابقه اش با آنکه به عنوان برنده ی انتخابات معرفی شده است چندان تفاوت ماهوی ندارد، با شعار "رای مرا پس بدهید" به خیابان ها آمدند و به نفع نامزدی که ادعا می کند که در نتیجه انتخابات به ضرر او دستکاری شده است شعار دادند. و بعد همه ی رسانه های دنیا هم همصدا شدند که در انتخابات جمهوری اسلامی تقلب شده است فارغ از اینکه تقلب اصلی پیش از معرفی نامزد های انتخابات و در سطح سران جمهوری اسلامی از طریق رد صلاحیت نامزد هایی که فی الواقع می توانستد انعکاس خواسته ها و منویات مردم باشند و با همکاری و همفکری تمام نامزد هایی که هم اکنون بر سر تقلب در آراء مردم دعوا دارند صورت گرفته است.
این می شود که حالا آقایان موسوی و کروبی و خاتمی در خانه ها شان و در میان افراد خانواده شان زندگی عادی شان را در جمهوری اسلامی مورد علاقه شان در زیر تمثال مبارک امام راحل شان ادامه می دهند، ندا آقا سلطان ها و صد ها جوان بی گناه که حافظه تاریخی شان اجازه نمی دهد که موسوی و کروبی را بدرستی شناخته باشند جانشان را در راه مباره با فساد انتخاباتی مورد ادعای موسوی و کروبی از دست می دهند، مجید توکلی و صد ها جوان وطنپرست دیگر که به عشق آزادی بیان و به امید پشتبانی موسوی و کروبی و خاتمی به خیابان ها آمده بودند ناگهان خویشتن را تنها و بی پناه در زندان های جمهوری اسلامی می بینند، و برنده انتخابات – تقلبی یا غیر تقلبی – به اسنتاد اینکه مخالفانش از آزادی برخورداند و بعضی هاشان همچنان در مسند مقام هاشان هستند، در رسانه های عمومی دنیا اعلام می کند که همه در ایران از آزادی بیان برخورداند و هیچکس برای ابراز عقیده به زندان نمی افتد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر