پنجشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۵

بهارانه

سفید و سرخ و ارغوانی ام امروز
در اطرافم شکوفه می بارد
آسمانم آبی ست
با خورشیدی که بی دریغ
گرمای مطبوعش را
نثار دشت هایم می کند
که اینک
گستره سبزشان را
بی محابای خدشه ای
تقدیم چرای گوسپندانی کرده اند
که دور ترین خاطره هاشان نیز
از بیم هجوم گرگ
آشفته نمی شود

سفید و سرخ و ارغوانی ام امروز
کبوتران سفید
در آسمان آبی ام
بی دغدغه تیر صیاد
پرواز می کنند
و هنگام که وسوسه دانه ای
بال گشاده پروازشان را
در سطح سبز دشت بر می بندد
هراس دامی نیست
که دانه چینی را
به تجربه ای هولناک مبدل سازد

سفید و سرخ و ارغوانی ام امروز
نسیمی که از سطح زلال دریاجه بر می خیزد
برگ های نو رسته ام را
به زمزمه الفاظ عشقی
وا می دارد
که بنا نیست هرگز
به شائبه سفر آلوده شود
عشقی که خانه را
به آشیانه بدل خواهد کرد
تا هر شامگاه
دستان تو که
در رایحه گل محمدی
و ریحانه های کناره جویبار
آنها را غسل می دهی
نوازشگر اندام خسته ام باشند
که سال ها
اسیر زمستان بوده است

سفید و سرخ و ارغوانی ام امروز

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Nice colors. Keep up the good work. thnx!
»