سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۶

نفت و گاز در افغانستان

در دورانی که افغانستان در اشغال شوروی بود، بررسی هایی که توسط روس ها در شمال این کشور انجام شد حاکی از آن بود که ذخایر گاز طبیعی افغانستان از پنج تریلیون فوت مکعب بالغ می شود. ذخایر گاز طبیعی ایران که پس از شوروی، دومین کشور تولید کننده گاز طبیعی جهان است، نهصد و هفتاد تریلیون فوت مکعب تخمین زده شده است. هرچند که در دهه هفتاد در شرق افغانستان حفاری هایی به منظور دستیابی به نفت خام صورت گرفت اما میزان احتمالی ذخایر نفت خام افغانستان مشخص نیست. صرفنظر از ذخایر نفت و گاز طبیعی افغانستان، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و با توجه به وجود جمهوری اسلامی در ایران، افغانستان همواره به عنوان بهترین مسیر خط لوله ای که بتواند نفت حوزه دریای خزر را به آب های آزاد منتقل سازد در مرکز توجه کشور های صنعتی و شرکت های فراملیتی نفت قرار داشته است.

بعد از رویداد های یازدهم سپتامبر دوهزار و یک، حمله آمریکا به افغانستان به انگیزه از میان برداشتن عاملان این اقدام تروریستی در انظار جهانی کاملا موجه به نظر می رسید. و پس از اشغال این کشور توسط نیرو های به اصطلاح ائتلاف، کمتر کسی وجاهت این اقدام را مورد شک و پرسش قرار داده است.

متاسفانه به محض اینکه چند واقعیت و رویداد به نحوی غیر ممکن ناگهان در کنار یکدیگر قرار می گیرند و همزمان می شوند، آدمی در انگیزه هایی که باعث قرابت و همزمانی این رویداد ها و واقعیات شده است تردید می کند.

وقتی پدر حمید کرزای، رئیس جمهور فعلی افغانستان، به دست عوامل طالبان به قتل رسید، وی به رغم توصیه های دولت پاکستان و مقامات اتحاد شمالی که با طالبان در جنگ و ستیز بودند، گروهی از پشتون ها را به گرد خویش جمع کرد، جسد پدر را به قندهار برد، و در مراسمی که به قولی طالبان جرات دخالت در آن را نکردند،وی را به خاک سپرد. این اقدام کرزای که گویا کمر به انتقام خون پدر بسته بود، وی را در راس مخالفان طالبان در میان قبایل پشتون جای داد. درست است که در میان مخالفان طالبان در خارج از افغانستان، کرزای از مقبولیت و وجاهت بیشتری برخوردار بود، اما آیا انتخاب کرزای برای احراز رهبری در افغانستان صرفا به سوابق مخالفت او با طالبان مربوط می شد؟ آیا رابطه کاری کرزای با شرکت نفتی یونیکال به عنوان مشاور این شرکت در مسائل آسیای میانه فقط یک حسن تصادف بوده است؟

در چهارم دسامبر هزا ر و نهصد ونود و هفت، نمایندگان طالبان از مقر شرکت نفتی یونوکال در ایالت تکزاس دیدار کردند. در هنگام این دیدار، جورج بوش رئیس جمهور فعلی آمریکا، حکمران ایالت تکزاس بود. نمایندگان طالبان با مقامات آمریکایی ملاقات کردند و به نظر می آید که به شرط به رسمیت شناختن حکومت طالبان از جانب ایالات متحده، با یک قرارداد دو میلیارد دولاری برای احداث خط لوله نفت در خاک افغانستان موافقت کردند. وقتی تلاش کمپانی یونوکال برای برقراری ارتباط با طالبان را در کنار مسئولیت کارزای به عنوان مشاور این شرکت در امور نفتی آسیای میانه قرار می دهید، آیا باز هم انتخاب کرزای به عنوان رئیس جمهور افغانستان یک تقارن اتفاقی به نظر می رسد؟

طرح حمله آمریکا به افغانستان و اشغال این کشور پس از آن در دستور کار قرار گرفت که دولت فعلی آمریکا از دست یافتن به توافق با طالبان مایوس شده بود. وقایع سپتامبر دوهزار و یک بهانه این حمله را در اختیار حکومت آمریکا قرار داد. طرح حمله به برج های تجارت جهانی نیویورک بطور منطقی می تواند توطئه اسامه بن لادن و سازمان القاعده برای ممانعت ازبرقراری مناسبات سیاسی و اقتصادی میان آمریکا و طالبان افغانستان بوده باشد، هرچند که هم اکنون بر اساس آمار منتشر شده بوسیله برخی سازمان های آمارگیری آمریکایی، اکثر مردم آمریکا معتقدند که واقعه سپتامبر دو هزار و یک بوسیله سی. آی. ا. طراحی و اجرا شده است.

http://www.eia.doe.gov/emeu/cabs/afghan.html

http://www.newhumanist.com/oil.html

http://www.cooperativeresearch.org/context.jsp?item=a120497texasvisit&scale=0#a120497texasvisit

http://www.loosechange911.com/

هیچ نظری موجود نیست: