دوشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۵

روی دیگر سکه ای زنگ زده

منطقی که خشونت را توجیه می کند، چه به شکل تروریسم و چه به صورت جنگ، از نظر خاتمی محکوم است. از نظر خاتمی، وجه مشترک اسامه بن لادن و جورج بوش در این منطق و باور است که هر دو فکر می کنند با استفاده از خشونت می توانند به اهدافشان دست بیابند. خاتمی در مصاحبه اخیرش با سی. ان. ان. تلویحا احمدی نژاد را به خاطر مطرح کردن مسئله نابودی اسرائیل محکوم کرد و گفت که وی هرگز خواستار نابودی اسرائیل نبوده است. خاتمی اشغال سرزمین های فلسطین را با اشغال فرانسه از سوی آلمان نازی مقایسه کرد و گفت که اشغال هرگز نباید معیار مالکیت باشد. خاتمی گفت که جمهوری اسلامی ـ آن بخش از جمهوری اسلامی که خاتمی ادعای نمایندگی اش را دارد ـ خواهان راه حلی عادلانه برای مسئله فلسطین است که شامل حق بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین هایی باشد که توسط اسرائیل از آنها رانده شده اند.

نمی دانم چرا این مصاحبه گران آمریکایی، وقتی فرصت مصاحبه با مقامات ایرانی را پیدا می کنند، اصلا سخنی از هزاران زندانی سیاسی ای که در زندان های جمهوری اسلامی عمر نازنیشان تلف می شود به میان نمی آورند؟ در هشت سال دوران ریاست جمهوری خاتمی، صد ها نویسنده و روزنامه نگار و فعال حقوق بشر به زندان افتادند و آقای رئیس قوه مجریه هیچ تلاشی برای رهایی شان نکرد؛ حتی کلامی هم در محکوم کردن رفتاری که با این آزادیخواهان می شد به زبان نیاورد. بهانه اصلاح طلبان، در دورانی که قوای مقننه و مجریه را در اختیار داشتند، همواره این بود که اهرم های قدرت را در اختیار ندارند. اولا اگر دو قوه مقننه و مجریه اهرم های قدرت نیستند، پس فاتحه اصلاح طلبی را باید خواند. ثانیا اگر هم بپذیریم که فی الواقع دار و دسته خاتمی اهرم های واقعی قدرت را در اختیار نداشتند، حاجی آقای "تسامح و تساهل" حد اقل می توانست به زبان اقدام های وحشیانه امثال مرتضوی ها را محکوم کند. به خاطر ندارم که خاتمی در هیچ موردی اعمال غیر قانونی مرتضوی را محکوم کرده باشد. خاتمی و اصلاح طلبان از همان آغاز با سرپوش گذاشتن روی قضیه قتل های زنجیره ای به جامعه مدنی خیانت کردند.

----------

باری سخن دراز شد،

وین زخم دردناک را

خونابه باز شد. (احمد شاملو)

----------

همچنانکه پیشتر هم گفته ام، به نظر من خاتمی با ماموریتی مستقیم از جانب جمهوری اسلامی به آمریکا آمده است، کما اینکه ریاست جمهوری اش و ایجاد نهضت اصلاح طلبی نیز مامورتی مستقیم از سوی جمهوری اسلامی بود. پیام اصلی خاتمی به آمریکائیان این است که روی نهضت مخالفت سومی در ایران، که احتمالا به رهبری افرادی مثل اکبر گنجی آغاز شده باشد، حساب نکنند. پیام خاتمی این است که جمهوری اسلامی خود قادر است از درون خود را اصلاح کند و به جامعه جهانی بپیوندد. حرف آخر این است که خاتمی ماموریت دارد توجه آمریکائیان و جهانیان را از آدم هایی مثل اکبر گنجی منحرف سازد. هرچند که با خاتمی در برخی نقطه نظر هایش شریکم ـ مثلا در منطقی که به جنگ و تروریسم منجر می شود ـ با هرگونه اقدامی که اذهان عمومی را از عفن جمهوری اسلامی و دخالت مذهب در سیاست منحرف سازد در اساس مخالفم.

هیچ نظری موجود نیست: