سه‌شنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۵

وبلاگ احمدی نژاد

دیروز به وبلاگ رئیس جمهور "مهرورزی" سر زدم و اولین مطلبی را که در آن قرار داده بود خواندم. شما اصلا می دانستید که حضرتشان فرزند آهنگری بوده است و در خانواده ای فقیر بالیده و بزرگ شده و سرانجام از روستا به شهر کوچ کرده است؟ آدم اصلا از ظاهر این آقای رئیس جمهور و از رفتار و گفتار وی نمی تواند حدس بزند که از دهات به شهر آمده است. نود درصد نوشته آقای مهرورزی به فساد و ظلم و ستم شاه و اعوان و انصارش اختصاص داشت؛ نه درصدش به ذکر مناقب و معجزات خمینی؛ و یک درصد باقی مانده اش هم چس ناله که دهاتی بوده و به شهر آمده و آدم شده و حالا حق دارد عقده هایش را سر ملت بیچاره خالی کند!

اگر به وبلاگ سیبستان سر بزنید، مطلبی در مورد وبلاگداری احمدی نژاد نوشته اند که خواندنش بد نیست. مخلص کلامشان این است که احمدی نژاد با این کارش یک قدم به فردگرایی نزدیک تر شده است و دارد فردیتش را تمرین می کند، و گویا فردگرایی خوب است و پدیده قرن بیست و یکم است و هرچه از اجتماع گرایی، که خصیصه قرن بیستم بوده است، دور شویم و بیشتر به فردگرایی روی بیاوریم، اوضاع مان بهتر خواهد شد. نمی فهمم کجای وبلاگ داری احمدی نژاد، که لابد یک عده نشسته اند و برایش مطلب می نویسند که او بتواند به نام خودش آنرا در وبلاگش قرار دهد، تمرین فردیت است ، و اصلا چرا فردگرایی خوب است و دوری گزیدن از اجتماع گرایی موجب سعادت جوامع بشری می شود؟

اوج فردگرایی را در جامعه آمریکایی و خصوصا در میان نو محافظه کاران حاکم بر سیاست های امروزین آمریکا می توان یافت. آیا کسی می تواند انکار کند که این فردگرایی لگام گسیختیه موجب از میان رفتن تمامی برنامه های رفاهی و اجتماعی شده است، و تمام سیاست های داخلی و خارجی دولت آمریکا به تامین منافع فردی گروه معدودی از ثروتمندترین افراد اجتماع آمریکا اختصاص یافته است؟

در نقطه مقابل این فردگرایی آمریکایی، اجتماع گرایی افراطی کشور هایی مثل کوبا و کره شمالی قرار دارد که اصولا برای فرد هیچ نوع احترامی قائل نیستند و لااقل در نظریه ادعا می کنند که منافع اجتماع را بالا تر از خواست های فردی قرار داده اند. طنز ادعای اینها در این است که استبداد و خودکامگی، اوج فردگرایی و و لگام گسیخته ترین نوع اصالت فرد است. و این درست همان پدیده ای ست که سالها در ایران شاهد آن بوده ایم.

احمدی نژاد هم، مثل بقیه سردمداران جمهوری اسلامی، آنجا که کم می آورد و چیزی ندارد که راجع به دستآورد های جمهوری اسلامی بگوید ـ کدام دستآورد؟ ـ شروع می کند به سخن گفتن از زشتی ها و کاستی های رژیم پهلوی. اولا کاستی های رژیم پهلوی موجب تبرئه جمهوری اسلامی نمی شود. ثانیا بیش از هفتاد درصد جمعیت ایران را جوانانی تشکیل می دهند که اصلا از دوران شاه خبری ندارند و فقط جمهوری اسلامی را می شناسند و بدبختی هایی را این رژیم نصیب شان کرده است می بینند. بقول خدابیامرز احمد شاملو:

چون ره از آغاز شب آغاز گشت

لاجرم راهم همه در شب گذشت.

برای آقای مهرورزی، در بخش نظر های وبلاگش نظر گذاشته و سفسطه مطلبش را به وی خاطرنشان کرده ام، هرچند که انتظار ندارم درک کند، و تازه اگر هم روحیه دهاتی اش مانع درکش نشود، منافعش اجازه نخواهد داد به درک مطلب اذعان کند.

هیچ نظری موجود نیست: