دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۵

تجمع و تظاهرات خانم ها

تجمع و تظاهرات خانم ها در میدان بیست و پنج شهریور (هفت تیر) به شدت سرکوب شد. دوستی که خود در محل حضور داشت می گوید ماموران انتظامی مونث فاطمه زهرا گویان به زنان تظاهر کننده حمله می کردند و با پاشیدن اسپری قرمز بر روی ایشان آنها را از دیگران متمایز می کردند. بعد برادران حزب الله ـ لباس شخصی یا ملبس به اونیفورم نیرو های انتظامی ـ آنها را دستگیر و سوار مینی بوس می کردند. خدا به دادشان برسد! از چند روز پیشتر، برخی از فعالان جنبش زنان به دادگاه انقلاب احضار شده و به ایشان در مورد برگزاری تجمع اخطار شده بود. با این حال گروه زیادی از خانم ها اخطار ها را نادیده گرفته و برای تظاهرات به میدان بیست و پنج شهریور آمده بودند.

در فلورانس ایتالیا، اکبر گنجی پس از دریافت نشان افتخار شهر، در سخنانی اظهار داشت که " در ایران، آزادی بیان به رسمیت شناخته نمی شود." بی تردید این کشف جدید اکبر گنجی نیست، اما درود بر او که در میان تمام کسانی که در پرده ای از ابهام و ایهام، گاه حرف هایی می زنند که اگر لازم باشد می توانند به گونه ای دیگر تعبیرش کنند، شجاعت اظهار آزادانه چنین واقعیت هایی را در مورد جمهوری اسلامی دارد. معلوم است که در جمهوری اسلامی آزادی بیان به رسمیت شناخته نمی شود. اما خیلی شجاعت می خواهد که کسی که در جمهوری اسلامی زندگی می کند، این چنین بی مهابا ربان به بیان این واقعیت بگشاید. یاد سرکار خانم مهرانگیز کار و کنفرانس برلن افتادم. من که در زمان حضور در ایران، هرگز بیضه چنین بی پرده گویی هایی را نداشتم. درود بر اکبر گنجی!

جریان آذربایجان نمی دانم به کجا رسیده است. آیا هنوز، بعد از سرکوب و دستگیری های کسترده، کسی جرات می کنند برای تظاهرات پای به خیابان ها بگذارد؟ یکی از کسانی که در تبریز دستگیر شده است، خانم زهره وفایی، مدیره انتشارات زینب تبریز است. ایشان داستان ـ یاد ساق پیچوک ـ مرا خوانده و برای انتشارش اعلام آمادگی کرده بود. دریغ از اجازه انتشار!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

من ساناز از شبستر هستم و با كسي كه جلوي آزادي قلم را ميگيرد بشدت مخالفم منتها به نظر شما با كساني كه دروغ ميگويند و اذهان عمومي را به تشويش ميندازند چه بايد كرد؟ شايد بهتر باشد كه اجازه دهند حرفش را بزند اما به مخالف او هم اجازه دهند. براي نمونه يكي از افرادي كه هميشه دروغ مينوشت خانم زهره وفايي در تبريز بود. مثلا ايشان براي آنكه ثابت كند تالشيها آريائي نيستند و ترك هستند چنان آسمان و ريسمان بافته كه هر انسان آگاه به تاريخ يا خنده‌اش ميگيرد و يا فكر ميكند كه ايشان براي دروغهايش پول ميگيرد. مثلا نوشته است كه در كتاب برهان قاطع و كتابهاي ديگر تالشيها ترك ناميده شده‌اند درحاليكه اگر به اين كتابها نگاه كنيم چنين چيزي نمي بينيم و مثلا در برهان قاطع در بارهء‌تالش اين آمده است:
تالش، بر وزن بالش، قومي باشند از مردم گيلان. همين! يعني هيچ چيزي از اينكه اينان ترك هستند و يا تركي صحبت ميكنند و... نيامده است. بقيهء‌مدارك ايشان هم دروغ است و براي تشويش اذهان عمومي و جعل تاريخ نوشته شده است. اگر شما باشيد چه ميكنيد؟

اين هم اصل مقالهء‌ايشان:
http://zohre-az.blogspot.com/2006/04/blog-post_15.html