یکشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۵

دنیای بدون نفت

ایراد اغلب تحلیل های آمریکائیان در مورد نحوه برخورد با مقاومت عراق در این است که بدون استثناء مسئله اشغال عراق را کم و بیش نادیده می گیرند و تلاش مردم عراق ـ اعم از کرد و شیعه و سنی ـ برای کسب استقلال از اشغال بیگانه را کم رنگ و بی اهمیت می انگارند. آمریکائیان گویا فراموش کرده اند که بزرگترین علت وجودی سازمان تروریستی القاعده حضور نیرو های آمریکایی در سرزمین عربستان بوده است. اگر حضور تقریبا مخفیانه چهار صد یا پانصد نفر از نیرو های آمریکایی در پایگاهی در عربستان سعودی، که تمام فعالیت هایش را به شکلی مخفیانه و با حضوری کم رنگ انجام می دهد، موجب چنان خشمی در نیرو های اسلامی افراطی شده است که حاضرند با مرگ خویشتن به منافع و منابع آمریکائیان ضرر وارد کنند، چگونه می توان اشغال یک کشور مسلمان توسط نیرو های غیر مسلمان را کاملا نادیده گرفت، و بدون اقدام در خصوص حذف این مانع اصلی دستیابی به آرامش و امنیت انتظار داشت که اوضاع به حالتی عادی باز گردد؟

وقتی صحبت از خروج سربازان آمریکایی از عراق به میان می آید، آمریکائیان ـ دموکرات یا جمهوریخواه ـ از حضور بلند مدت پنجاه هزار سرباز آمریکایی در این کشور سخن می گویند. و این تعداد شامل صد ها تن نیرو های امنیتی غیر نظامی نمی شود که در استخدام شرکت های خصوصی آمریکایی و انگلیسی فعال در عراق، در این کشور به سر می برند. این افراد تابع هیچ قانونی نیستند و خود را به هیچ مقامی پاسخگو نمی دانند.

در تمانم طول تاریخ، حتی یک نمونه موفق را نمی توان سراغ کرد که مردمی در یوغ اشغال بیگانه، به روال عادی زندگی بازگردند و به شکل های گوناگون ـ قهر آمیز یا مبارزه منفی ـ با اشغالگران به مبارزه ادامه ندهند.

در اینکه دولت فعلی آمریکا و نو محافظه کاران پشتیبان آن از سال ها پیش طرح اشغال عراق را در دستور کار خویش داشتند، و حمله های تروریستی یازدهم سپتامبر بهانه ای بیش نبود، شک نباید کرد. یک نگاه سطحی به مقالات و اظهارات آدم هایی مثل پال وولفوویتز، کارل روو، دانالد رامسفلد، و دیک چینی، در سال های گذشته، به وضوح روشن می سازد که این گروه از مدت ها پیش خیال حمله به عراق و تغییر چهره خاور میانه را در سر می پرورانده است. نویسنده این سطور دلایل واقعی حمله آمریکا به عراق را در نوشته های گذشته بار ها روشن کرده ام. تا زمانی که اتکای صنایع آمریکا به نفت ادامه دارد و جایگزینی برای انرژی فسیلی یافت نشده است، آمریکائیان برای دستیابی به منابع مطمئن نفت از هیچ تلاشی فرو نخواهند گذارد. آمریکای جنوبی، خاور میانه، آسیای میانه و سایر مناطق نفت خیز عالم تا سالها شاهد سیاست ها تهاجمی آمریکا خواهد بود، خواه از طریق مداخله مستقیم یا از راه دسیسه و توطئه و تغییر رژیم ها به نحوی که منافع استراتژیک اربابان صنایع و سرمایه داری آمریکا تامین باشد.

آیا می توان آمریکائیان را به واسطه در پیش گرفتن چنین سیاست هایی سرزنش کرد؟ تاریخ روشن خواهد ساخت. کما اینکه در بحبوحه سیاست های استعمارگرایانه بریتانیا، تنها معدودی از روشنفکران انگلیسی سیاست های استثماری دولتشان را مورد انتقاد قرار می دادند. در این میان وظیفه دولت ها و نیرو های مردمی در کشور هایی که تا پایان دوره نیاز آمریکا به انرژی فسیلی مورد تهاجم سیاست های سلطه جویانه این کشور واقع خواهند شد، درک صحیح این سیاست ها و گرفتن بیشترین امتیاز به نفع ملت هایشان باید باشد. بزرگترین سوال در برابر روشنفکران ایران امروز باید این باشد که آیا جمهوری اسلامی، به رغم تمام روش های ارتجاعی اش، شناخت درستی از سیاست استراتژیک ایالات متحده دارد یا خیر، و آیا قادر است در میانه رقابت تنگاتنگ سرمایه داری دولتی چین و سرمایه داری خصوصی آمریکا و منافع و سیاست های اتحادیه اروپا به نحوی ایجاد تعادل و توازن کند که، در این میان، منافع بلند مدت مردم ایران ملحوظ و محفوط باشد. حکومت امروز ایران نه تنها باید خود را مسئول رفاه ملت ایران در لحظه حال بداند بلکه آسایش و بهزیستی نسل های آینده ایران را نیز باید از هم اکنون، و بلکه از خیلی پیشتر، در صدر دستور کار خویش قرار دهد. بزرگ ترین خیانت جمهوری اسلامی در این است که درآمد منابع و ذخایر طبیعی مملکت را برای ارضاء نیاز های کوتاه مدت به هدر می دهد و چنان عمل می کند که گویا نفت و درآمد های حاصل از آن لایتناهی ست و هرگز به پایان نخواهد رسید.

برغم اینکه دستیابی به انرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز حق مسلم ملت ایران است، عنوان کردن تلاش برای دستیابی به این نیرو به عنوان انرژی مطمئنی که در آینده بتواند جایگزین نفت باشد، جز عوامفریبی و منحرف کردن اذهان عمومی از بی سیاستی جمهوری اسلامی در زمینه تضمین منافع نسل های آتی نیست. حتی در کشور های صنعتی پیشرفته ای مثل ایالات متحده، انرژی هسته ای بخش کوچکی از نیاز به انرژی را تامین می کند، و هنوز شیوه مناسب و بدون خطری برای دور ریختن و از میان بردن ذباله های اتمی به دست نیامده است. از آن گذشته، اصولا تصور زندگی بدون نفت، با توجه به محصولات جانبی آن از قبیل لاستیک، پلاستیک، و غیره، در حال حاضر تقریبا ناممکن است.

برعکس سرمایه داری حاکم بر ایالات متحده که تمام تلاشش را به جهانی کردن تجارت معطوف ساخته است و از میان برداشتن مرز های موجود در برابر سفر سرمایه را متضمن پیشرفت می داند، به نظر می رسد که آینده جهان در گرو محلی کردن اقتصاد ها باشد. در سال های پیش رو، و با گران شدن روز افزون انرژی فسیلی و کمیاب شدن آن، مسئله پیش روی اقتصاد های آینده حمل و نقل تولیدات خواهد بود. قرابت تولید به بازار های مصرف موجب کاهش قیمت کالا های تولیدی و امکان رقابت در بازار خواهد شد. از هم امروز بسیاری از روشنفکران آمریکایی پیشبینی می کنند که اقتصاد متکی بر تولید آمریکا، با نادر شدن منابع نفتی، می باید روش هایش را تغییر بدهد و به سمت ایجاد اقتصاد های خودکفای محلی روی بیاورد. شبکه جاده های وسیع و طولانی آمریکایی، که با اتکاء به نفت ارزان و قابل دسترس ایجاد شده است، بزودی شاهد کاهش روزافزون رفت و آمد کامیون های عظیم هجده چرخ خواهد شد، زیرا نه تولید لاستیک و سایر مواد لازم در این کامیون ها کفاف آمد و شد ارزان آنها را خواهد داد، و نه قیر لازم برای تولید آسفالت این شاهراه ها در دسترس خواهد بود. آمریکائیان باید بزودی حومه شهر ها را رها کنند و مثل اروپائی ها به زندگی در درون شهر ها روی آورند، و برای رفت و آمد به وسایل حمل و نقل عمومی متوسل شوند.

اقتصاد آمریکا روز بروز از تولید روی بر می تابد و به فعالیت های فراتولیدی بازار بورس روی می آورد. این فعالیت ها به استفاده از جاده ها فیزیکی نیاز ندارند و با اتکا به شبکه جهانی اطلاعات و اینترنت قابل تداوم خواهند بود. آمریکای آینده تنها با حفظ سلطه در بازار بورس جهانی خواهد توانست جایگاه خود را به عنوان بزرگترین و قدرتمند ترین اقتصاد جهان حفظ کند. البته نباید فراموش کرد که بزرگترین رقیب آمریکا در صحنه جنگ اقتصادی آینده بازار های بورس ، اروپای یکپارچه خواهد بود. بزرگترین ضربه به اقتصاد آمریکا روزی وارد خواهد شد که کشور های بیشتری پول رایج اروپایی ـ یورو ـ را برای زخایر ارزی شان انتخاب کنند. تا آن روز آمریکائیان می توانند با سکه زدن دلار های بیشتر موازنه منفی ارزی شان را با کشوری مثل چین جبران کنند. آیا ممکن است دلیل اصلی حمله آمریکا به عراق، تهدید صدام حسین برای انتخاب یورو به جای دلار برای ذخایر ارزی این کشور باشد؟ الله اعلم!

هیچ نظری موجود نیست: