برخی از سناتور های جمهوریخواه و معاون رئیس جمهور اظهار داشته اند که روزنامه نیویورک تایمز باید به جرم افشای برنامه کنترل معاملات پولی آمریکائیان به دادگاه کشیده و محاکمه شود. اینها ادعا می کنند که این عمل نیویورک تایمز امنیت ملی آمریکا را در زمان جنگ به خطر انداخته است و لذا باید به استناد قانون ضد جاسوسی سال هزار و نهصد و پنجاه محاکمه شود.
شاید به قول بعضی از دوستان کفران نعمت باشد اما هر کار می کنم نمی توانم از این قضیه طرح محاکمه نیویورک تایمز بگذرم و به مسائل دیگر بپردازم. نمی دانم آیا صرفا برداشت شخصی من از وقایع است یا اینکه فی الواقع این نو محافظه کار ها به جان آزادی های فردی مردم در آمریکا افتاده اند و تا می توانند سعی در محدود کردنشان دارند. نمی دانم داستان ترس مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید است یا اینکه آیا بیم من از محدود شدن مرحله به مرحله و نظاممند آزادی های فردی در ایالات متحده، به بهانه مقابله با تروریسم، ریشه در واقعیت دارد؟
سخت یاد یکی دو سال بعد از پیروزی انقلاب می افتم. تهدید دشمن خارجی را که با مذهب مخلوط کنی ملغمه ای به دست می آید که هیچ آزادی ای در برابر آن توان ایستادگی نخواهد داشت. و این دقیقا طرفندی ست که نو محافظه کاران آمریکایی برای محدود کردن آزادی های دموکراتیک مردم بدان دست یازیده اند.
خیلی ها معتقدند که دوران حاکمیت نو محافظه کاران در دو سال آینده سر خواهد آمد و دوباره مجلسین و کاخ سفید به تصرف دموکرات ها در خواهد آمد. راستش من چندان امیدوار نیستم. اینها چندان ماهرانه به جان قوانین حاکم بر مملکت افتاده اند و چنان عنان اختیار امور را در دست گرفته اند که دموکرات ها حالا حالا ها نخواهند توانست آزادی های از دست رفته مردم را اعاده کنند؛ تازه دموکرات ها هم دست کمی از جمهوریخواه ها ندارند و پایش که بیافتد آنها هم از محدود کردن آزادی های مردم بدشان نمی آیند. فعلا از موضع ضعف صحبت می کنند، درست مثل اصلاح طلب های خودمان.
یاد جورج اورول و 1984 می افتم. اینها هم به همان سیاق، مملکت را در حالت جنگ دائمی نگاه داشته اند. مهم نیست که دشمن کیست یا آیا اصلا دشمنی وجود دارد یا نه. مهم نیست که پیروزی ـ یا شکست ـ قریب الوقوع است یا بعید. مهم حالت دائمی جنگ است. تهدید دشمن باید مدام باشد. چه دشمنی بهتر از تروریسم. نه مرز دارد نه جایگاهی دائمی. به بهانه مبارزه با تروریسم به هر کشوری می شود لشگر کشی کرد.
و بدیهی ست که خشونت خشونت می آفریند. و بنابراین حالت جنگ دائمی می شود. و در حالت جنگ هم براحتی می توان آزادی مطبوعات را به بهانه مخاطره امنیت ملی محدود ساخت. خدا کند بیم من از نوع ترس مار گزیده باشد. خدا کند پارانویا باشد و اساس نداشته باشد.
یک نکته را همین جا روشن کنم و آن اینکه مخالفت با سیاست های آمریکا و انتقاد از اعمال نو محافظه کاران را نباید خدای ناکرده به پای موافقت با جمهوری اسلامی تلقی کنید. جمهوری اسلامی سیاهه ای از اعمال جنایتکارانه دارد که با هیچ منطقی قابل گذشت نیست و هیچ رنگی آن را پاک نخواهد کرد. عمٌال جمهوری اسلامی با این سیاهه ننگ آلود این دنیا را ترک خواهند کرد، و صفحه ملوث اعمالشان تا ابد مثل لکه ننگی نابخشودنی موجب لعن و نفرت آیندگان خواهد بود.
۱ نظر:
In a society like Iran in which the rights of people are violated for the benefits of the authorities,you cannot expect the freedom of speech, the freedom of thought,the freedom of action or the freedom of press.Thinking brings innovations and power if it is accompanied by knowledge, and this is dangerous for the officials.
I enjoy your articles.Thanks
ارسال یک نظر