شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۵

سیمین بهبهانی

سیمین بهبهانی اول بار در سال هزار و نهصد و نود و هفت از سوی بنیاد نوبل نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. در سال های گذشته، بار ها انجمن ها و محافل ادبی دانشگاه های مختلف این شاعره گرانقدر ایرانی را برای نامزدی نوبل ادبیات به بنیاد نوبل معرفی کرده اند. امسال مجددا بنیاد نوبل سیمین بهبهانی را رسما نامزد نوبل ادبیات کرده است.

n

خفته در من ديگري، آن ديگري را مي شناس
چون ترنجم بشكن آنگه آن پري را مي شناس
من پري هستم به افسون در ترنجم بسته اند
تا رَها سازي مرا، افسونگري را مي شناس
سوي سامانم بيا، با خود دل و جان را بيار
كارواني مرد باش و رهبري را مي شناس
هفت كفش آهنين و هفت سال آوارگي...
اين من و فرمان من، فرمانبري را مي شناس
نه، پري گفتم، غلط گفتم، زني سوداييَم
در من آفته، سوداپروري را مي شناس
يك زنم كز سادگي آسان به دام افتاده ام
خوش خيالي را نگر، خوش باروي را مي شناس
آفتابم، بي تفاوت تن به هر سو مي كشم
بي دريغي را ببين، روشنگري را مي شناس
ديده بگشا، معني ي ِ سيمين بري را مي شناس.

n

راستی چقدر جالب است که وقتی انسانی پیله تنگ عادی بودن را می درد و در جایگاهی بالا تر از سایر آدم ها قرار می گیرد به نحوی که احترام دیگران را مطالبه می کند، دیگر استفاده از القاب رایج "آقا" و "خانم" مضحک می شود، و حتی جنبه توهین به خود می گیرد. اگر بگویی "آقای شاملو،" وی را به حد و مقام من و امثال من تنزل داده ای. اولش می خواستم بنویسم "سرکار خانم سیمین بهبهانی،" اما خیلی زود متوجه شدم که سیمین بهبهانی عنوان و لقب نمی خواهد. عنوان و لقب شایسته کسانی ست که به واقع و فی الذات از هیچ مقام والایی برخوردار نیستند و لذا به مدد عناوین و القاب می کوشند برای خویشتن احترام خریداری کنند. آقا و خانم و عالیجناب و حجت الاسلام و آیت الله العظمی به درد همان تازه به دوران رسیده هایی می خورد که هرگز نتوانسته اند به شکلی طبیعی و بدون اعمال زور و تبلیغات به احترام مردم دست بیابند.

هیچ نظری موجود نیست: