سخن گفتن از آزادی کلام و سایر آزادی هایی که منشور جهانی حقوق بشر برای آدمیان به رسمیت شناخته است، بدون تبیین میدان و حوزه عمل و تاثیر آن ها، شعار دادن و مبهم گویی ست. فارغ از کانونی یا پیرامونی بودن کشوری که مسئله آزادی بیان و حدود و مرز هایش در آن مطرح است، درک صحیح حق آزادی بیان، در میان سایر حقوقی که در منشور جهانی حقوق بشر قید شده است، از اهمیت درجه اول برخوردار است. در دموکراسی های غربی، که خود را مدافعان صف اول آزادی کلام می دانند، تنها برخورداری از این حق اولیه انسانی نیست که دارای اهمیت است. در این کشور ها بیان آزادانه مطالب تنها یک جنبه حق آزادی بیان است. جنبه مهم تر که غالبا مورد تجاهل قرار می گیرد حق دسترسی به رسانه ای گروهی ست که مطلب نوشته شده یا گفته شده را در معرض قضاوت جامعه قرار دهد. در کشوری مثل ایالات متحده آمریکا، که غالب رسانه های گروهی، از جمله جراید، تلویزیون، و رادیو، انحصارا به تعداد معدودی از شرکت های بزرگ تعلق دارند، حق آزادی کلام کسانی که به این رسانه ها دسترسی ندارند، یا مطالبی را مطرح می کنند که در راستای منافع این شرکت ها و حامیانشان در میان ارباب صنایع و ثروتمندان نیست، کاملا محدود است. حق آزادی بیان، بدون حق دسترسی عادلانه به رسانه های گروهی بی معنی و فاقد ارزش است.
جمهوری اسلامی، با درک این معنی، رادیو و تلویزیون را در انحصار خود قرار داده است، و در هشت، نه سال گذشته امتیاز انتشار تمام روزنامه ها و مجلاتی را که به انحا مختلف تلاش می کردند از حق آزادی کلام شان استفاده کنند، لغو کرده و انها را به محاق تعطیل فرستاده است. در این میان بسیاری از نویسندگان و دست اندرکاران این نشریات نیز به زندان افتاده اند و مورد آزار واقع شده اند. اما یک نگاه سطحی به سیاست های جمهوری اسلامی در راستای محدود کردن آزادی کلام به روشنی معلوم می سازد که هدف اصلی حذف نویسندگان نشریات نیست ـ که اگر باشد هدفی نا ممکن است ـ بلکه در اختیار گرفتن انحصاری وسایل ارتباط جمعی مطلوب نظر صاحبان حکومت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر