دوشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۵

شاملو

نمی دانم می دانید که مرداد چه مردی را از ما گرفت؟ نمی دانم می دانید که بسیار سال ها خواهد آمد و خواهد رفت تا شاید دیگر بار مردی از تبار او بزاید از مادر دهر ، اگر هرگز... سالروز فوت شاملو را در سوگ نشسته ام با شعری که خود او سروده بود در رثای فروغ فرخزاد:

به جست و جوي تو
بر درگاه ِ كوه ميگريم،
در آستانه دريا و علف.
........................
به جستجوي تو
در معبر بادها مي گريم
در چار راه فصول،
در چار چوب شكسته پنجره ئي
كه آسمان ابر آلوده را
قابي كهنه مي گيرد.
.......................
به انتظار تصوير تو
اين دفتر خالي
تاچند
تا چند
ورق خواهد خورد؟
.......................
جريان باد را پذيرفتن
و عشق را
كه خواهر مرگ است.-
.......................
و جاودانگي
رازش را
با تو درميان نهاد.
.......................
پس به هيئت گنجي در آمدي:
بايسته و آزانگيز
گنجي از آن دست
كه تملك خاك را و دياران را
از اين سان
دلپذير كرده است!
.......................
نامت سپيده دمي است كه بر پيشاني آسمان مي گذرد
- متبرك باد نام تو -

و ما همچنان
دوره مي كنيم
شب را و روز را
هنوز را...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
از يادآوري سالگرد شاملو ممنون. روحش شاد.
از فريدون مشيري قطعه اي ميخواندم با عنوان:
هميشه با تو
معناي زنده بودن من ،با تو بودن است.
نزديك ، دور
سير،گرسنه
رها،اسير
دلتنگ،شاد
آن لحظه اي كه بي تو سر آيدمرا مباد!
مفهوم مرگ من
در راه سرافرازي تو،در كنار تو
مفهوم زندگي است.

معناي عشق نيز
در سرنوشت من
با تو،هميشه با تو،براي تو.زيستن


زنده و جاويد بماني و رهرو شاملوها.