مجید زهری را بسیار غیر منطقی یافتم. شیوه بحث کردنش مرا یاد حزب اللهی های دو آتشه می اندازد. یک مطلب را ثابت شده می انگارد و بعد بر اساس آن کاخی از استدلال بر پا می کند که از اساس نادرست است. تجربه های شخصی اش را ملاک قرار می دهد. در بحث اخیر در مورد همجنس گرایان ایرانی، بر اساس تجربه ای شخصی که معلوم نیست از کجا و چگونه به آن دست یافته است، حکم داد که "تمام خانم های مددکار اجتماعی دچار محرومیت های جنسی هستند چون مثل آقایان نمی توانند خود ارضائی کنند." نقل به مضمون کرده ام. خودتان اصل اش را در اینجا بخوانید. زهری خیلی عصبانی است. تصمیم اش را هم گرفته است، لذا نباید با دلیل و منطق مزاحمش شوید. تازگی مطلبی را در وبلاگش قرار داده است در باره بیزاری اش از ایرانیان خارج از کشور و آرمان گرایی ایشان و خلاصه اینکه اینها هیچ چیز راجع به وقایع داخل ایران نمی دانند و بهتر است صدا شان در نیاید. زهری فراموش کرده است که تقریبا تمام نقش آفرینان انقلاب اسلامی، از جمله شخص رهبر انقلاب، از خارج از ایران آمدند. امتیازی که خارج نشینان بر فعالان داخل ایران دارند این است که فریب جزئیات وقایع روزمره را نمی خورند. با گفتار یا کردار این یا آن آخوند ـ مثلا خاتمی ـ از هدف اصلی منحرف نمی شوند. و از همه مهمتر فقط و فقط به مردم ایران دل امید بسته اند و به آنچه این مردم می خواهند گردن می نهند، و مثل برخی وبلاگ نویسان بی ادب قصد تحمیل عقایدشان را بر مردم ندارند، و تا زمانیکه خواست اکثریت مردم ایران نوعی جمهوری اسلامی است ـ محافظه کار یا اصلاح طلب ـ این خارج نشینان، که برخی شان در تبعید اجباری و بعضی شان در تبعید داوطلبانه به سر می برند ـ درک می کنند که "اسب کور نعلبند کور می خواهد.!" البته هستند کسانی در خارج از ایران که از کنار گود فریاد می کشند که "لنگش کن!" اینها را به حساب آگاهان خارج از ایران نباید گذاشت. اینها داخل ایران هم که بودند، در کنار اجاق شقایق رژیم عوض می کردند. "چی شده؟ دستگیر شدیم؟"
۲ نظر:
متقابلا به شما لينك دادم
اينكه زهري فمينيستها و زنان هوادار حقوق بشر را و حتي مددكاران اجتماعي را در رديف هم جنس گرايان يا آناني كه عقده ارضاي جنسي دارند قرار داده است جاي بسي تاسف است. انسان موجودي آگاه و عقلمند است ووجه تمايزش با حيوان اين است كه هر زمان كه بخواهد ميتواند خانواده تشكيل دهد و با عشق و علاقه ارضاي جنسي هم شود. اما حيوان به تبعيت غريزه اش در زماني خاص به جفت گيري ميپردازد بي آنكه حتي دليل آنرا بداند.بسياري از زنان در اجتماعات مختلف بدون همسر بسر ميبرند بي آنكه حتي اين فكر به ذهنشان خطور كند كه يكبار هم كه شده به نداي غريزهشان پاسخ مثبت داده و با هر كس و نا كس همبستر شوند. شايد اينهم غير طبيعي باشد اما آنان خودشان را از بسياري از آفات نيز مصون ميدارند و هرگز عقده اي هم نميشوند زيرا اين خواست خودشان است و تا زمانيكه تعلق خاطري به انسان مورد نظرشان پيدانكرده اند همچنان با غرايزشان كنار ميآيند.شايد روابط همجنس گرايان بنظر چندش آور و غير طبيعي برسد اما باز آنان در انتخابشان آزادند چون انسانند.ةر وبلاگ نويس آنقدر هم آزاد نيست كه بر اساس باورهاي غير علمي و غير منطقي اش هر چيزي را به خورد خواننده اش بدهد و انتظار ستايش از جانب او راهم داشته باشد.
ارسال یک نظر