جمعه، تیر ۳۰، ۱۳۸۵

مقایسه سیب و پرتقال

عجب مقایسه ای! آقای درخشان، در وبلاگ شان، سازمان مجاهدین خلق را با حزب الله لبنان مقایسه کرده است. می خواستم در همانجا برایشان نظری بگذارم و لغزش این مقایسه را مطرح کنم. ولی از آنجا که سانسور ابراز نظر ها، در میان وبلاگ نویسان، به رغم تعهدشان به آزادی بیان، به دلایل مختلف، رایج است ـ به وبلاگ خانم آسیه امینی مراجعه کنید ـ تصمیم گرفتم به یادداشت های خصوصی و روزانه خودم پناه بیاورم و اشتباه آقای درخشان را در اینجا مطرح کنم. ضمنا طول این نوشته از حوصله بخش اظهار نطر های وبلاگ آقای درخشان خارج بود.

چقدر آدمی باید ساده گرا باشد که درکش را به مقایسه سیب و پرتقال محدود کند! لابد در مرحله بعدی توصیه این خواهد بود که پرتقال را می شود با پوستش گاز زد. شدن می شود، اما مزه اش حال آدم را به هم خواهد زد.

اولا سازمان مجاهدین یک گروه ایرانی ست که در یک اشتباه استراتژیک ـ یا تاکتیکی ـ برای فرار از کشتار جمعی اعضایش به وسیله جمهوری اسلامی، و به منظور جمع آوری مجدد نیرو هایش و تجدید قدرت مبارزه، به دشمن ـ عراق ـ پناه برد. حزب الله لبنان، اگر یک سازمان یهودی ضد اسرائیل بود که برای فرار از آزار دولت اسرائیل به لبنان ـ یا سرزمین های فلسطینیان ـ پناه برده بود، آنوقت می شد آنرا با سازمان مجاهدین خلق مقایسه کرد.

ثانیا حزب الله بخشی از ساختار قدرت دولتی در لبنان است و به شیوه ای دموکراتیک، تحت نظارت سازمان های بین المللی، وارد ساختار قدرت در لبنان شده است. بیست و پنج درصد اعضاء مجلس قانونگذار لبنان را اعضای حزب الله تشکیل می دهند. حزب الله هرگز مناطق جنوبی لبنان را به تصرف خود در نیاورده است بلکه در غیاب یک ارتش منظم ملی، برای حفظ تمامیت ارضی لبنان، با موافقت ضمنی روسای دولت لبنان، در این مناطق مستقر شده است. اکثریت قریب به اتفاق مردم لبنان، اعم از مسلمانان و مسیحیان، اذعان دارند که مقاومت جانانه حزب الله بود که باعث خاتمه دادن به اشغال بیست ساله خاک لبنان به وسیله اسرائیل گردید. اگر مصاحبه ها و اظهار نظر های نخست وزیر و رئیس جمهور لبنان را دنبال کرده باشید به وضوح خواهید دید که هیچکدامشان حزب الله را محکوم نکرده اند. نخست وزیر لبنان در مصاحبه اش با لاری کینک ـ سی. ان. ان ـ عین استدلال حزب الله در مورد آزادی دو سرباز اسیر اسرائیلی را تکرار کرد مبنی بر اینکه هزاران لبنانی زندانی در اسرائیل باید آزاد شوند. بسیاری از این زندانیان، لبنانیانی هستند که در جریان مبارزه برای اخراج اشغالگران اسرائیلی از خاک شان به وسیله نیرو های اسرائیلی دستگیر شدند، و بعد از خروج اسرائیل هرگز آزاد نشدند. مبارزه برای کسب استقلال از اشغال بیگانه، به اعتبار کلیه اندیشمندان، مبارزه ای موجه است. من باب مثال، پس از خروج نیرو های فرانسوی از الجزایر، و خاتمه اشغال این کشور، تمامی مبارزانی که در جریان درگیری ها دستگیر شده بودند، از زندان های فرانسه آزاد شدند.

ثالثا ارتباط جمهوری اسلامی با حزب الله لبنان نباید و نمی تواند موجب محکوم کردن حزب الله باشد. هرچند که جمهوری اسلامی بی تردید از حزب الله انتظار دارد که در راستای منافع ایران در منطقه گام بردارد، حزب الله در گذشته ثابت کرده است که هرگاه منافع لبنان ایجاب کند، مستقل از حامیان سوری یا ایرانی اش عمل خواهد کرد. حزب الله، پیش از اینکه یک سازمان شیعه باشد، یک گروه لبنانی ست. استفاده از منابع مالی جمهوری اسلامی و سوریه نشانه سیاستمداری رهبران حزب الله است.

رابعا ـ و این اصلا ربطی به حزب الله ندارد ـ ایالات متحده آمریکا، سازمان مجاهدین خلق را از آن روی در فهرست گروه های تروریست قرار داده است که در زمان مبارزه این سازمان با رژیم شاه، در برخی از عملیات این گروه، یکی دو نفر از اعضاء سفارت آمریکا و مستشاران نظامی آن در ایران مورد حمله واقع شدند. والا مبارزه سازمان مجاهدین علیه جمهوری اسلامی، به رغم برخی اشتباهات این سازمان، مبارزه ای جدی و موجه است، و علی الظاهر در راستای منویات آمریکا نیز قرار دارد.

خامسا تمام این حرف ها را حمل بر طرفداری من از حزب الله لبنان نفرمایید. تحریک اولیه درگیری های اخیر بی تردید از جانب حزب الله آغاز شد، اما پاسخ اسرائیل به این تحریک، که در مراحل نخستین شاید می شد با راهکار های غیر نظامی حل و فصل شود، چنان نامتناسب با ابعاد عمل تحریک آمیز بوده است که تمام کشور های دنیا ـ به جز آمریکا و خود اسرائیل ـ آنرا محکوم کرده اند.

نهایتا حزب الله باید خلع سلاح شود و قدرت نظامی باید در دست دولت مرکزی لبنان متمرکز گردد. چنانچه پس از کسب قابلیت نظامی لازم برای دفاع از مرز های کشور بوسیله دولت مرکزی، نیرو های حزب الله از پائین گذاشتن اسلحه شان امتناء ورزند، آنوقت وظیفه دولت مرکزی لبنان خواهد بود که با قاطعیت با این سازمان برخورد کند. حتی در آن زمان نیز اسرائیل نباید به خود اجازه مداخله در امور داخلی کشور مستقل لبنان بدهد.

وظعیت امروز لبنان بیشتر به اشغال کویت بوسیله صدام حسین شباهت دارد. امروز هم یک کشور مهاجم، به بهانه ای که به راحتی می توانست با مذاکره حل و فصل می شود، به یک کشور مستقل حمله کرده است. ساختار سیاسی کشوری که مورد حمله قرار گرفته است، فی الواقع به اصل مسئله تجاوز ربطی ندارد. متاسفانه لبنانی ها صاحب چاه های نفت نیستند، که اگر بودند، آنوقت برخورد آمریکا با کشور متجاوز بی تردید فرق می کرد.

هیچ نظری موجود نیست: