در روز های اخیر فرصتی شد که به وبلاگ های دیگران سر بزنم و از آن میان پر طرفدار ترین آنها را کمی بیشتر مورد مداقه قرار دهم.
●
اول وبلاگ حسین درخشان ـ سردبیر:خودم ـ که او را پدر وبلاگ ایرانی می دانند. به طور مشخص، درخشان برای خودش می نویسد، و کاملا معلوم است که اصلا برایش مهم نیست که مخاطبش راجع به نوشته هایش چه نظری دارد. خیلی خصوصی می نویسد؛ تجربه های و ادراک شخصی اش برایش از هر چیز دیگر مهم تر است. آنها را خیلی عمده می کند و گاه به نظر می آید که، با اجازه عنوان ابویت اش، گمان می کند که دیگران باید حرف هایش را بپذیرند. این خصلت همه پدر ها ست، حالا چه پدر وبلاگ باشند یا پدر چهار تا بچه تخس زبان نفهم. مگر نه حسین آقا؟ لینک هایی را که بعضا در وبلاگش قرار می دهد بسیار مفید یافته ام.
●
دومی وبلاگ مسعود بهنود بود. بهنود که گاه مقاله هایش در روزنامه اعتماد ملی را در وبلاگش قرار می دهد، همچنان، مثل قدیم ها، پر طمطراق و مطنطن می نویسد. فاعل و مفعول جملاتش را باید با ده بار خواندن هر جمله در میان واژگان زیبایی که به خدمت می گیرد با دشواری پیدا کرد. به قالب و شکل ظاهری نوشته هایش خیلی بها می دهد. ولی همچنان گذشته محتوای نوشته هایش چندان دندانگیر نیست. خیلی مراقب است که مطالبش به کسی برنخورد. به میخ و به نعل می زند. اما من، چه در دوران شاه و چه بعد ها که در دوران اصلاحات بهنود دوباره فعال شد، او را دوست داشته ام، و مطالبش را کم و بیش می خوانده ام. برعکس درخشان، بهنود برای مخاطبین اش می نویسد و عکس العمل خواننده اش برایش مهم است.
●
۲ نظر:
در افتادن و سرشاخ شدن بابزرگان شاید به ظاهر آدمی را بزرگ بنمایاند ولی در واقع از رشد غافل میدارد.
بهنود بزرگ است و او را کوچک جلوه دادن من را بزرگ نمی دارد.
Hi,
I think by comparing what people write, one can comment and judge between the right and wrong, between the logic and noesense,between the idiot and the genius.
Let them write.
Good luck
ارسال یک نظر